تاسیان

تاسیان؛
دلتنگی غریب
غمِ فزاینده
حالتی که در نبود کسی به انسان دست می دهد
.
درزبان کوردی همان شوق دیدار می باشد
وقتی برای مدت طولانی از کسی دور باشی
.
حالتی است که در اولین غروبِ
پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
.
«گویا به حالتی می گویند بعد از مرگ،
سکراتی که بعد از رها شدن جان،
انسان به آن دچار می شود.
شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی،
منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض ».

بایگانی

۲۶ مطلب در مهر ۱۴۰۲ ثبت شده است

 حتی عشق هم ازش کاری برنمیاد 

اگر خدا نخواد...

الان یادم اومد همه محبت و عشقی ک به میم دادم

کمک نکرد اون تنفر از خودش

ناامیدیش

متوقف بشه و دست از خودزنی برداره

بعدها و حتی تا الان همیشه پشیمون بودم

فکر میکردم اگر بیشتر عشق میدادم

بیشتر تلاش میکردم

بیشتر میگفتم

کاری ازم‌برمیومد و اونهمه سختیی که کشید کمتر میشد

ولی من چکاره ام مگه تو عالم

گمونم زیادی دست بالا گرفتم خودمو

نمیخوام بپذیرم انگار

که اگر خدا نخواد خیر تو به کسی برسه تو خودتم بکشی نمیرسه

نمیتونم درک کنم هیچ اتفاقی خارج از دایره اراده خدا نمیفته

میم هم انقد سختی کشید تا الحمدلله انگار حل شد داستانش...

ولی گاهی بعد کلی سختی هم..‌..

یاد میم افتادم چون منو یاد خیلی لحظاتم با ... و خصوصا لحظه اخر مینداخت

دم در ایستاده و منتظر ماشینه ساعت از سه گذشته گمونم

ناامیدیش همیشه جیگرم رو اتیش کشیده

اینبار هم کشید 

وقتی انقدر ناامید و خسته اس که برای یه دکتر رفتن ساده مقاومت میکنه

و میگه براش مهم نیست

توی ذهنم برمیگردم به اون لحظه و محکم به آغوشش میکشم

و التماسش میکنم تمومش کنه...

که من عاقبت این حال رو

هم توی میم

هم توی ادمهای دیگه

هم توی خودم دیدم

واقعا با عشق میشه اینکارو کرد؟

من همیشه تصورم اینه آدما فقط عشق بیشتری لازم دارن برای 

ادامه دادن،پذیرفتن،خوب شدن،امید داشتن،...و زندگی

شاید این تصور دقیقی نیست!؟

 

چطور میشه خدا رو راضی کرد بیش از پیش رحم کنه بهمون؟!

من گردنم رو گذاشتم زیر تیغ حکمش...

من اگرچه سخت ولی پذیرفتم که حداقل حالا نه و نمیشه و ...

چقدر مرز بهونه و واقعیت باریکه

ولی اگر چند سال قبلتر بود سخت بود تا این حد نفوذ اراده خدا رو بپذیرم...

.

امشب بارها به این اسم پناه بردم؛

قادر مطلق!

که فقط یه قادر مطلق میتونه این وضع رو جمع کنه...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۰۲ ، ۰۷:۳۶
تاسیان ...

برای من حکم صبر بریدن!

هیچکس جنگ و کشمکش های درونم رو نمیبینه

خدا برای هیچکس نخواد این حال پریشون رو

هنوز صحنه تاریک و غبارآلوده

هنوز نمیتونم بگم چه اتفاقی و چرا داره میفته

مثل مسافرِ تنهای راه گم کرده ای هستم در بیابون

که یک شب سرد و تاریک دچار طوفان شن شده 

با چشم هایی که سویی نداره

با قلب و روحی که توانی برای مقاومت بیشتر و ادامه دادن نداره

من رها کردم... 

بالاتر از سیاهی که رنگی نیست

ولی اینبار خودم رو سپردم به ولایتت!

که فرمودی بالاتر و مهمتر ازش نیست در عالم خلقت

و ته دلم کووووور سوی امیدی هست که میخواد باور کنم

که صبر کن... طوفان اروم میگیره

چشمات سو پیدا میکنه

هوا روشنتر میشه و گرم

اسمون قدری صاف میشه که راه رو پیدا کنی

که اصلا وادی طوی نزدیکه..

.

من میدونم سکرات میتونه چقدر ترسناک و دردناک و طولانی باشه

میدونم چه حالی داره ولی دنیا،گناها،تعلقات،خصلتهای بد،اعمالت،

دارن کندددده میشن از وجودت و اگر نشن با اونها منتقل میشی اونطرف

من ترسیدم

از اینکه این حال کشیده بشه به لحظه مرگ واقعا..

من میخوام مرگ مثل بوییدن گل باشه و شوق دیدار شماها که جان من هستید

نه انقدر گرفتار که اگر اومدید بالای سرم نبینم تون حتی

و اگر دست دراز کردید برای کمک پس بزنم دستتون رو

من ترسیدم از چیزی که هستم و چیزی که میتونم بشم و کارهایی که میتونم بکنم

از آسیبی که ببینم یا بزنم

حکم صبر برای من بریدن تا وقتی بشه و بتونم...

نمیدونم چی برام خواسته خدا

تنها چیزیکه در این لحظه میدونم

اینه که حکم صبر بریدن

و صبر کمترین چیزیه که تو وجودم دارم

خصوصا که این یک صبر عادی نیست

صبریه که در متنش باید مثل ذره ذره جون دادن،

خیلی چیزهارو بدی بره

از ترسها،توهمات،غرور و خودبینی ها،کدورت ها،شیطنت ها،گناها،

لجاجت ها و سرسختی ها،ناخالصی ها،و از همه سخت تر محبت ها

محبت ها

وابستگی ها دلبستگی ها خواستن ها خواستن ها خواستن ها...

و نتوانستن ها

.

یاابت استغرلنا ذنوبنا...انا کنا خاطئین...

شاید استغفار تو فقط اجابت شه

شاید لقلقه های ما مقبول نیست

ما اونقدر کلاممون قدرت نداره این حجم رو پاک کنه...

تو دعامون کن.....تو دعامون کن 

.

خدایا از خودم بیشتر

....م رو به تو میسپرم

از خودم بیشتر برای اون خیر میخوام

تو میدونی اون برای من کی و چیه

تو میدونی فقط که....

به تو پناه میبرم

و به تو پناهش میدم....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ مهر ۰۲ ، ۰۶:۵۴
تاسیان ...

خدایا

سلام خوبی؟!

من هیچ خوب نیستم! میدونی دیگه!؟

اگر بقول لیلی باید صبر کنم و صبر کنم صبر فقط!

اگر یه روزی شاید بفهمم چرا و چیشد که اینطوری شد

اگر ..

تو به حال بنده ات واقفی...

میدونی صبرش چقدر ته کشیده و کمه:)

اگر بگی مقصر این حال فقط خودمم،عذری ندارم برات بیارم

حجت ها از آن توست همه...

من فقط یک حجت بر تو دارم...

_نه این حال پریشون

نه این قلب دردناک

نه این غم و سنگینی و بدحالی و مریضی

نه قالب تهی کردنها

نه عجز و نه استیصال

نه استغاثه ها

نه صدا زدن حجتت هر روز و طلب کمک

نه طلب بخشش و استغفار ها

نه..._

فقط یک چیز

حسین!

اشک ما برای حسین

قلب ما که لرزید برای مظلومیت حسین

قسم دادن ما تو رو به خون حسین

این تنها حجت ما بر تو هست...

بگذریم که شب جمعه است

بگذریم که همه جمع هستن کربلا

بگذریم فرمودی تا خود صبح اجابت میکنی بنده هاتو شبهای جمعه

.

کاش چیز دیگه ای امر میکردی

حکم میکردی

کاش بهمون آسون تر میگرفتی

اینا همه برای من سخته فهم و عملش

یا منو قدر سختیام بزرگ کن

یا بهم اسونتر بگیر

یا مجیب دعوة المضطرین

یا غیاث المستغیثین

یا دلیل المتحیرین!

یا منفّس الغموم

یا مفرّج الهموم

یا طبیب القلوب

یا مقلب القلوب

یا کاشف الکروب

یا معینی عند مفزعی

یا ملجأئ عند اضطراری

یا دلیلی عند حیرتی

یا غیاثی عند کربتی

یا مونسی عند وحشتی

یا رجائی عند مصیبتی

یا عُدّتی عند شدتی

یا ملجأ کل مطرود

یا ناصر کل مخذول

یا راحم کل مرحوم

یا فارج کل مهموم

 

 

چیزی جز کلمه..جز اسم هات و صدا کردنت ندارم

برای خودم و عزیزم... رحمت و غفران و ارامش و گشایش میخوام

از تو میخوام...

امشب انقدر بیتاب و بیقرارم...که داره باورم میشه حال اونم خیلی بده

کاش میشد قلبمو بهش نشون بدم

شاید اروم میگرفت

شاید نمی رنجید

شاید ...طور دیگه ای پیش میرفت

.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۲ ، ۲۳:۲۸
تاسیان ...

هرکجا هست خدایا بسلامت دارش...:)

کم به دست آوردمت، افزون ولی انگاشتم

بیش از این‌ها از دعای خود توقع داشتم

 

بید مجنون کاشتم، فکر تو بودم، خشک شد

زرد می‌شد مطمئناً کاج اگر می‌کاشتم

 

آن که زد با تیغ مکرش گردنم را، خود شمرد

چند گامی سوی تو بی‌سر قدم برداشتم

 

ای شکاف سقفِ بر روی سرم ویران‌شده

کاش از آن اول تو را کوچک نمی‌پنداشتم

 

آهِ من دیشب به تنگ آمد، دوید از سینه‌ام

داشت می‌آمد بسوزاند تو را، نگذاشتم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۲ ، ۰۹:۰۴
تاسیان ...

دیگ باید چکار کنم

که به خوابهام نیای؟

شاید گفتن اینکه از بین خواب و بیداری یکی رو انتخاب کن

به کسی که بیداریمو پر کرده

حرف بیخودیه اصن

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۲ ، ۰۴:۵۰
تاسیان ...

حدس میزنم فراموش کرد اخرین مهریه ام! رو بده

خودمم یادم نیست

من گفته بودم یه شاخه گل

پدرش خندید و کرد دو یا سه شاخه...

چی میگم نصف شبی...؟!:)

.

دل را فکندم...ارزان به پایت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ مهر ۰۲ ، ۰۰:۳۷
تاسیان ...

 

.

سکوت قبل رفتنت نماندنت ندیدنت
مرا به این جنون کشیده ...
چه حسرتیست بر دلم که از تمام بودنت
نبودنت به من رسیده ...
تویی تمام ماجرا که رفته ای ولی مرا
به حال خود نمیگذاری ...
صدای قلب من چرا غمت نمیکشد مرا
چرا هنوز ادامه داری ...

.

ادامه پست بعد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۰۲ ، ۰۹:۱۶
تاسیان ...

بعد از بیدار شدن و نماز و تعقیبات

دراز کشیدم و به قلب دردی فکر میکنم که بااااز شروع شده

یعنی اینهمه تلاش و دکتر و ..‌ هیچ؟!

پوووف...

خسته از تموم نشدن ها

یهو

یهوووو یه تیکه از یه آهنگ میاد بالا

میشنوی هرنفسم رو واسه تو زنده ام انگار…
همه ی زندگی من با تو شد خلاصه ای یار…

سرچ میزنم

اهنگ حبیبِ

میگیرمش بعدا گوش کنمش...

شایدم نکنم...

همه ی زندگی من... با تو شد خلاصه ای یار...

.

و باز خیلی یهویی مغزم که هر لحظه یجایی میپره واسه خودش

و گودرز رو به شقایق ربط میده

یادم میفته تو یکی از صحبتامون

خیلی وقت پیش ها... ۹۹ ...

در تایید خودآزار بودن ما دوتا

این بیت رو‌ نوشته بود برام که؛

مثل خاراندن یک زخم پس از خوب شدن

 یاد یک عشق عذابیست که لذت دارد.

اره خلاصه ... اگر تیک های خودازارانه داشته باشی

اینم میتونی درک کنی...

که تکرار هر لحظه ی تو..‌چه عذابیه...چه لذتیه..

چه عذابیه..چه لذتیه...چه عذاب لذت بخشی...چه لذت عذاب بخشیه

.

اگر اینهمه یاد تو...جاش رو‌ به یاد اون میداد...

امید میرفت از بندگان مقربش باشیم:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ مهر ۰۲ ، ۰۶:۳۸
تاسیان ...

آیا این تکرار دیوانه وار زندگیه؟!

ایا زندگی... یک تکرار دیوانه واره؟!

.

.

فقط بیماری نیست که سلامتی انسان رو‌ میگیره

گاهی یک انسان....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ مهر ۰۲ ، ۲۲:۴۷
تاسیان ...

اینهمه اشک از کجا میان؟!:)

من اشتباه کردم

بییییش از چیزی که میشد و باید ، رووش حساب کردم

و حالا.... دارم تاوانش رو میدم

سنگین،عمیق،طولانی...

میگن درد هشیارت میکنه

درسته

اما درد از یک حدی بیشتر بشه

نه تنها هشیارت نمیکنه

بلکه میتونه هشیاریت رو‌ بگیره

و حتی میتونه منجر به مرگ بشه

این به میزان درد و آستانه درد شخص مربوط میشه

نمیدونم چجوری زنده ام

اما هزار بار تا مردن برده من رو این درد

و جز خودم....جز‌خودم نمیتونم کسی رو سرزنش کنم

و این ، دردش رو بیشتر هم میکنه

.

بدترین حس دنیا

میتونه امید باشه... و انتظار حاصل از اون امید :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مهر ۰۲ ، ۲۲:۳۸
تاسیان ...

بماند به یادگار...

از امروزی که با حال بد بعد خوابش بیدار شدم

و با فهمیدن .... بدتر شدم

و انگار تموم تلاش های پنج ماه اخیرم هیچ و پوچ شد

به عجز و استیصال رسیدم

به اوج عشق و خشم و تنفر و کینه و بخشش رسیدم

به اوج عزت و ذلت

به اوج یأس و امید

به اوج بصیرت و گنگی

به اوج دوستی و دشمنی

به اوج شوق و مردگی

به اوج غنا و احتیاج

به اوجِ....

هدیه شون بود گویا 

که این دعا رو بعد مدتها پیش چشمام گذاشتن

عاشق فرازهاشم

عاشق خطابهاشم

با تمام روحم واژه هاشو لمس میکنم...

 

 


یَا عِمَادَ مَنْ لاَ عِمَادَ لَهُ وَ یَا ذُخْرَ مَنْ لاَ ذُخْرَ لَهُ وَ یَا سَنَدَ مَنْ لاَ سَنَدَ لَهُ 
ای تکیه گاه آن که تکیه گاهی ندارد، ای اندوخته آن که اندوختهای ندارد، ای پشتیبان آن که پشتیبانی ندارد، 

وَ یَا حِرْزَ مَنْ لاَ حِرْزَ لَهُ وَ یَا غِیَاثَ مَنْ لاَ غِیَاثَ لَهُ 
ای نگاهدار آن که نگاهداری ندارد، ای فریادرس آن که فریادرسی ندارد، 

وَ یَا کَنْزَ مَنْ لاَ کَنْزَ لَهُ وَ یَا عِزَّ مَنْ لاَ عِزَّ لَهُ 
ای گنج آن که گنجی ندارد، ای عزّت آن که عزّتی ندارد، 

یَا کَرِیمَ الْعَفْوِ یَا حَسَنَ التَّجَاوُزِ یَا عَوْنَ الضُّعَفَاءِ یَا کَنْزَ الْفُقَرَاءِ یَا عَظِیمَ الرَّجَاءِ 
ای کریمانه درگذرنده، ای نیکو گذشت، ای پشتیبان ناتوانان، ای غنای تهیدستان، ای بزرگ مایه امید، 

یَا مُنْقِذَ الْغَرْقَی یَا مُنْجِیَ الْهَلْکَی یَا مُحْسِنُ یَا مُجْمِلُ یَا مُنْعِمُ یَا مُفْضِلُ 
ای نجات دهنده غریقان، ای رهایی بخش هلاک شدگان، ای احسان کننده، ای زیبایی بخش، ای نعمت ده، ای عطابخش، 

أَنْتَ الَّذِی سَجَدَ لَکَ سَوَادُ اللَّیْلِ وَ نُورُ النَّهَارِ وَ ضَوْءُ الْقَمَرِ وَ شُعَاعُ الشَّمْسِ وَ حَفِیفُ الشَّجَرِ وَ دَوِیُّ الْمَاءِ 
تویی آن که سیاهی شب و روشنی روز و پرتو ماه و شعاع خورشید و وزش باد در درخت و صدای آب برایت سجده کرد، 


یَا اَللَّهُ یَا اَللَّهُ یَا اَللَّهُ لاَ إلَهَ إلاَّ أَنْتَ وَحْدَکَ لاَ شَرِیکَ لَکَ یَا رَبَّاهْ یَا اَللَّهُ  ای خدا، ای خدا، ای خدا، معبودی جز تو نیست، یگانه و بی شریکی ای پروردگار، ای خدا، 

صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ افْعَلْ بِنَا مَا أَنْتَ أَهْلُهُ  بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و با ما آنچه شایسته آنی انجام ده..

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۰۲ ، ۱۷:۰۲
تاسیان ...

نگفتمت مرو آنجا که آشنات منم

در این سراب فنا چشمهٔ حیات منم

 

وگر به خشم روی صدهزار سال ز من

به‌ عاقبت به من آیی که منتهات منم

 

نگفتمت که به نقش‌ جهان مشو راضی

که نقش‌بند سراپردهٔ رضات منم

 

نگفتمت که منم بحر و تو یکی ماهی

مرو به خشک که دریای با صَفات منم

 

نگفتمت که چو مرغان به‌ سوی دام مرو

بیا که قدرت پرواز و پرّ و پات منم

 

نگفتمت که تو را ره‌ زنند و سرد کنند

که آتش و تبش و گرمی هوات منم

 

نگفتمت که صفت‌های زشت در تو نهند

که گم کنی که سرِ چشمه صفات منم

 

نگفتمت که مگو کار بنده از چه جهت

نظام گیرد و خلّاق بی‌جهات منم

 

اگر چراغ دلی، دان که راه خانه کجاست

وگر خداصفتی، دان که کدخدات منم

 

مولانا.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ مهر ۰۲ ، ۱۱:۰۴
تاسیان ...

خیلی از خودم ناامید میشم

وقتی میبینیم ته ته دلم هنوز بهش امید دارم

و کلی انتظار...

چه انتظار عبثی

چقدر دلم رو میشکنه فکر بیهوده بودنش

.

کاش میشد بنویسم

دیگه نمیتونم راستش دربارش راحت بنویسم

کلمات فرار میکنن

نمیدونم از تررررس

به تشر عقل

از سر ناامیدی

...

کاش زندگی

انقد اما و اگر و ای کاش نداشت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۰۲ ، ۲۱:۰۰
تاسیان ...

کز سنگ ناله خیزد

روزِ وداع یاران

.

دارم برمیگردم

برگشتن و مشهد نبودن و هر روز حرم نرفتن

خیلی غریبِ

ما به شما و حرمت خیلی عادت کردیم اقا

شما چی

نمیگی زائر هر روزه ی ما کجاست و چیشد؟!!!

:)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ مهر ۰۲ ، ۱۹:۲۶
تاسیان ...