الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَیْسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ...
.
.
آخ که چقدر عاجر شدم از گفتن
آخ که واژه و حتی اشک عاجز شدن از توصیف حالم
فقط حسین رو می بینم
که روی بلندی ایستاده
که :
*إِلٰهِى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْآثارِ وَتَنَقُّلاتِ الْأَطْوارِ ،
أَنَّ مُرادَکَ مِنِّى أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَىَّ فِى کُلِّ شَىْءٍ
حَتَّىٰ لا أَجْهَلَکَ فِى شَىْءٍ.*
.
صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ،
وَأَعِنِّى عَلَىٰ بَوائِقِ الدُّهُورِ وَصُرُوفِ اللَّیالِى وَالْأَیَّامِ
وَنَجِّنِى مِنْ أَهْوالِ الدُّنْیا وَکُرُباتِ الْآخِرَةِ
.
اللّٰهُمَّ إِنَّکَ أَقْرَبُ مَنْ دُعِىَ ، وَأَسْرَعُ مَنْ أَجابَ
.
أَسْأَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتِى مِنَ النَّارِ ،
لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ وَحْدَکَ لاشَرِیکَ لَکَ ،
لَکَ الْمُلْکُ ، وَلَکَ الْحَمْدُ ، وَأَنْتَ عَلَىٰ کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ
.
چشم های عباس
چیزی نیست که قسم بدم و...
ساده بگذری
به چشم های عباس
به شرم چشم های عباس
به حسرت بی انتهای چشم های عباس
به چشم های به دیدارِ مادر روشن شده ی عباس.....
نظری!
.
*خدایا از اختلاف آثار و تغییرات احوال دانستم
که خواستهات از من این است که خود را در هر چیز به من بشناسانی
تا در هیچچیز نسبت به تو جاهل نباشم*
.