تاسیان

تاسیان؛
دلتنگی غریب
غمِ فزاینده
حالتی که در نبود کسی به انسان دست می دهد
.
درزبان کوردی همان شوق دیدار می باشد
وقتی برای مدت طولانی از کسی دور باشی
.
حالتی است که در اولین غروبِ
پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
.
«گویا به حالتی می گویند بعد از مرگ،
سکراتی که بعد از رها شدن جان،
انسان به آن دچار می شود.
شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی،
منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض ».

بایگانی

۸ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

 

نگفتم برات،

که این روزها آرزوم تنها  یک شب خوابیدنه!

نمیشد بگم چطور حالیه که با بستن چشم هات کابوس شروع بشه و 

با باز کردنشون ادامه پیدا کنه

که چه کشنده است زندگی تو خواب و بیداری

که خوابت بیداری و بیداریت خواب باشه

که ... 

چِقَدَر واژه ندارم برای گفتنش .... بگذریم!

.

 

قبل تر هم از این فراز دعای یا شاهد کل نجوی گفته بودم برات

"اللهم رب الشیاطین و ما اضلت

خدایا ای پروردگار شیاطین و هرکه را گمراه کردند ..."

که گرچه شاید بیشرمانه به نظر برسه

اما هنوز هم، خیالم رو عجیب راحت می کنه

.

 

یک بار هم گفته بودم 

( این حقیقتِ دردناک ، که من خوشبخت بودم

خیلی خیلی خوشبخت

با تموم این ها

با اعتراف و شکر از تموم نعمت هایی که لایقشون نبودم حتی

می خوام بگم

زندگی م ، به شکل غمناکی ،

خالیه !)

حالا که بیشتر بهش فکر می کنم

انگار این منم که از زندگی خالی ام

خیلی خیلی خالی .

.

 

فقط

نمی دونم چرا گریه م می گیره وقتی می گی

فان مع العسر یسرا ...

ان مع العسر یسرا ...

.

 

« هرجا پی ات رفته بودم ، دلتنگ برگشته بودم

آشفته و خسته انگار ، از جنگ برگشته بودم ..»

 

 

 

 

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۸ ، ۰۵:۴۹
تاسیان ...

من از فاضل طینت توام

منو از ریزه های وجود تو آفریده ، خدا

مگر نه ؟!!!!

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۸ ، ۰۵:۴۹
تاسیان ...

 

1. 

با تعجب می گم یعنی د خوابیده الان ؟ بااااورم نمی شه !

با لودگی می گه : وااااقعا ! برم بهش بگم خجالت نمیکشی ساعت 10 می خوابی؟

من ساعت 6 صبح تازه می رم قرص خواب می خورم ، اونوقت تو ...

و می خندیم ...

می خندیـــم .

 

2.

" + یکی هست ...منو خوب میشناسه

   و ... گمونم منم کمی بشناسمش

_ خوشحالی ؟!

+ناراحتـم !

_چرا؟!

+ چون منو میشناسه ...

ناراحتــم . "

 

3.

 

" مختار : من به پرسشی بی پاسخ رسیده ام عبیده

 

چطور می شود عشق به حسین را در دلی جای داد که آلوده به شراب است ؟!

 

عبیده : دلم خوش بود که مختار ، عشق مرا باور دارد

 

مختار : باور نداشتم که سوالم بی پاسخ نمی ماند "

 

4.

" تو مستِ مستِ سرخوشی ، من مستِ بی سر سرخوشم

  تو عاشقِ خنــدان لبـی ، من بـی دهان خندیده ام .........."

 

5.

بدی عادت اونجاست که ،

تسلیم می شی!

می پذیری خودت رو همونطور که هستی قبول کنی

جلوی خودت

تسلیم می شی.

.

 تسلیم شدم

عادت کردم

به بودن

به فقط بودن

به همین طور بودن

بودن و بودن و بودن

و این شکل از بودن

فرقی نداره برام ، با نبودن .

 

6.

یبارم پیام دادی که که :

می دونی

درجاتی از بهشت هست

که سال تا سال هم اهل بیت رو نمی بینی 

حتی صداشونم نمی شنوی

و گفتی صدسال سیاه نمی خوام همچین بهشتی رو!

.

من هم .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۸ مرداد ۹۸ ، ۰۱:۵۱
تاسیان ...

 

1. که هنوز من "نبودم" ، که تو در "دلـــم" نشستی ...

 

میگه : " اِبْتَدَاْتَنى بِنِعْمَتِکَ قَبْلَ اَنْ اَکُونَ شَیْئاً مَذْکُورا "

میگم : تـــو رو میگه حسین ! 

.

میگه : "وَیَسَّرْتَ لى تَقَبُّلَ مَرْضاتِکَ "

میگم : اینا همش محض خاطر توعه ... حسین !

.

دعاهای خوب کم نیستن

کمیل و ابوحمزه و ال یاسین و عاشورا،خمس عشر،صحیفه،یا شاهد کل نجوی و ...

دعای عرفه رو اما طورِ دیگه ای دوست دارم

معمولا کنار دستمه

اینطوری وقتی زیـــادی سخت می شه

کتابو باز می کنم و حسین رو می بینم که جانب چپ عرفات ایستاده و به پهنای صورت اشک می باره که :

"اَنْتَ رَبّى 

وَمَلیکُ اَمْرى

اَشْکُو اِلَیْکَ غُرْبَتى وَبُعْدَ دارى .."

که می باره :

"مُنَزِّلَ کـهیَّعَّصَّ وَطـه وَیسَّ وَالْقُرآنِ الْحَکیمِ

اَنْتَ کَهْفى حینَ تُعْیینِى الْمَذاهِبُ فى سَعَتِها

وَتَضیقُ بِىَ الاَْرْضُ بِرُحْبِها"

حسین رو می بینم که قبل رفتن به مسلخ ،

یک به یک چیزهایی که می خواد فدای تو کنه و شکرشون رو بجا بیاره

با چه ظرافتی برات نام می بره!

فرازهای عرفه تماما روضه های مکشوفن 

روضه همیشه آسونش می کنه .

 

2. سلام شرط و شروط من ! ...

 

وضو گرفتم دارم می رم سمت سجاده و فکر می کنم

این وضع رو فقط امام رضا می تونه درست کنه

دل رو فقط خودش می تونه مهربون کنه

رضا کنه .........

دارم به همین چیزها فکر می کنم که زنگ می زنه

بعد از سلام می گه سورپرایز! داری میری مشهد !

یک ساعت بعد که دعا رو دارن شروع می کنن روز و ساعت حرکت رو برام پیام می کنه

همیشه همین قدر راحت بوده

اعتراف می کنم هرجاش سخت بوده ... من سختش کردم .

 

3.  می نویسم براش :

 قبل تر ها همش فکر می کردم این قسمت زیارت امین الله که میگه :

" اللهم فاجعل نفسی مطمئنة بقدرک راضیة بقضائک .." یعنی چی !؟

بعدترش فهمیدم توی زندگی،چی از همه مهمتره

قلب خوشحال !

قلب خوشحال از همه چی مهمتره
.
ایت الله جوادی املی میگفتن " هیچ موجودی از هیچ موجود دیگری راضی نمی‌شود،

مگر به وساطت مقام امام هشتم؛

هیچ انسانی به هیچ توفیقی دست نمی یابد و خوشحال نمی شود،

مگر به وساطت مقام رضوان رضا (سلام الله علیه)؛

و هیچ نفس مطمئنه ای به مقام راضی و مَرضی بار نمی‌یابد،

مگر به وساطت مقام امام رضا!

او نه چون به مقام رضا رسیده است، به این لقب ملقّب شده است!

بلکه چون دیگران را به این مقام می‌رساند، ملقّب به رضا شد"

.

اَنْتَ الَّذى اوَیْتَ .

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۰ مرداد ۹۸ ، ۲۲:۵۶
تاسیان ...

" اگر سکوت

این گستره‌ی بی‌ستاره

مجالی دهد

می‌خواهم بگویم سلام

 

اگر دلواپسی

آن همه ترانه‌ی بی‌تعبیر

مهلتی دهد

می‌خواهم از بی‌پناهی پروانه

برایت بگویم

 

از کوچه‌های بی‌چراغ

از این حصار

از این ترانه‌ی تار

 

مدتی بود

که دست و دلم

به تدارک ترانه نمی‌رفت

کم‌کم این حکایت دیده و دل

که ورد زبان کوچه‌نشینان است

باورم شده بود

 

باورم شده بود

که دیگر صدای تو را

در سکوت تنهایی نخواهم شنید

راستی در این هفته‌های بی‌ترانه

کجا بودی؟

کجا بودی که صدای من

و این دفتر سفید

به گوشت نمی‌رسید؟

آخر این رسم و روال رفاقت است؟

که در نیمه راه رویا رهایم کنی؟

 

می‌دانم

تمام اهالی این حوالی

گهگاه عاشق می شوند

اما شمار آنهایی

که عاشق می‌مانند

از انگشتان دستم بیشتر نیست

یکی‌شان همان شاعری

که گمان می‌کرد

در دوردست دریا امیدی نیست

می‌ترسیدم خدای نکرده

آنقدر در غربت گریه‌هایم بمانی

تا از سکوی سرودن تصویرت

سقوط کنم..."

 

"سید علی صالحی"

 

.

 

دکتر گفت هر درد و مرضی هم بگیری عذرت موجهه تو .... بخاطر این شب بیداریا 

                                                                                                                                                  :)) 

 

 

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۹ مرداد ۹۸ ، ۰۴:۲۳
تاسیان ...

 

گاهی فکر می کنم حتی

که مرده م

این روزا فک می کنم که این روزا ! شاید همون لحظات اولِ مردن هست که آدم هنوز نفهمیده که مرده

حتما مرده م

زنده بودن نمی تونه اینطوری باشه

زندگی بعد از مرگ هم !

 

 

نه !

شبیه نازل ترین مرتبه حیات تو بالاترین عالم وجوده

فرض کن یه حمار

چه بهره ای می تونه داشته باشه ؟!!!

از روح و ریحان

ار کأس من معین

از سدر مخضود و ظل ممدود و ماء مسکوب

از علیین

از وجوه مسفرة و ناعمه

از ضاحکة مستبشرة

از عین جاریه

از رحیـــــــق مختــــوم !

از تسنیم

از نجم ثاقب ... از نجم ثاقب ......

.

*" شب که اینقدر نباید به درازا بکشد ....."

.

.

.

انگار یچی راه نفسمو بند اورده باشه

کاش یکی میزد پشتم

این همه واژه و اشک و نمی دونم چی بریزن بیرون

راه نفسم وا شه ...شاید

.

" +من هم دوستی داشتم که درباره زندگی عقیده ی جالبی داشت

_چه عقیده ای؟

+ اون دیگه حالا نیست . مرده.

_ مرده ؟!

+ یعنی خودکشی کرد. پارسال.

_این هارو جدی می گی یا _ببخشید_ از خودت می سازی ؟

+دروغ نمی گم.

_خودکشی کرد؟

+ حرفی که زد از علت خودکشی ش مهم تر بود.

_راستی؟چی گفت؟

+رفته بودیم سوار مترو بشیم که ناگهان این حرف رو زد.بی مقدمه.

_چی؟چی گفت؟

+قطار داشت با سرعت و سر و صدا از جلو ما می گذشت که این حرف رو زد

درواقع داشت فریاد می کشید تا من صداش رو بشنوم.

گفت: "کسی که روزی یه بار گریه نکنه با زندگی مشکل داره."

_با این حساب به نظر من بهترین کار رو کرد. منظورم خودکشی یه.

+بله،شاید. "

 

_حکایت عشقی بی قاف بی شین بی نقطه،مصطفی مستور_

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۸ مرداد ۹۸ ، ۰۴:۰۷
تاسیان ...

فکرشو که می کنم

انگار خودِ اتفاقِ «ناامید شدن» و امید برداشتن از چیزی

برام دردناک تره

تا این حقیقت که فلان چیز نشدنیه !

تو این لحظه که تصمیم گرفتم دست از امید داشتن به این خونه بردارم

خودِ این تصمیم برام کشنده تره تا درک این حقیقت که ...

پذیرفتن ناامیدی م برام سخت تر از پذیرش هر حقیقت دیگه ایه

.

تو امیدی؟!

اگرم هستی

شکلِ مضحکی به خودت گرفتی دیگه !!!

بیشتر شبیه حماقتی.

.

الحمدلله رب العالمین

الحمدلله کما هو‌اهله .

.

بخوان مرا تو ای امیدِ رفته از یاد ...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۲۰
تاسیان ...

حسبی

حسبی

حسبی من سوالی

علمُکَ بحالی ...

علمک ب حالی .

.

.

.

دانی که چیست دولت ؟!!!!

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۳۷
تاسیان ...