تاسیان

تاسیان؛
دلتنگی غریب
غمِ فزاینده
حالتی که در نبود کسی به انسان دست می دهد
.
درزبان کوردی همان شوق دیدار می باشد
وقتی برای مدت طولانی از کسی دور باشی
.
حالتی است که در اولین غروبِ
پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
.
«گویا به حالتی می گویند بعد از مرگ،
سکراتی که بعد از رها شدن جان،
انسان به آن دچار می شود.
شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی،
منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض ».

بایگانی

۸ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

ب اینجا ثبت روزای خوب رو بدهکارم

روزای خوب نمینویسم و این بده

ولی حتی اگر مینوشتمم ب چشم نمیومدن ...

ولی علی الحساب:

این زندگی،روزای خوبم داشت

لحظات خیلی عمیق

خوشحااااال ترین لحظه اش روبروی ضریح پدر بود

بعدش شبای روضه...خصوصا وقتی دم میگرفتیم ذکر پدر رو

به سینه میکوبیدیم اسمش رو...علی...علی...علی...علی...

گرچه ازش فقطططط و فقط یه اسم بهم رسید

که شد اولین اسمی که به زبون اوردم

و شد اسمی که وقت زمین خوردن میگفتم

همین

ولی خب...اینهمه رنج می ارزید به شنیدن اسمش

پشیمونی ندارم اگ برم حالا...

گرچه پشیمونی زیاد دارم...

ولی ...

بگذریم...و بیخیال

.

کاش دکمه برگشت یا آف یا اوت یا همچین چیزی داشت زندگی

منصفانه تر بود

حدااقل برای کسی مثل من

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۰۱ ، ۲۳:۴۷
تاسیان ...

ششم: بخوانداَللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ
این دعا را که حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) در این شب می خواندند:
اَللَّهُمَّ اقْسِمْ لَنَا مِنْ خَشْیَتِکَ مَا یَحُولُ بَیْنَنَا وَ بَیْنَ مَعْصِیَتِکَ وَ مِنْ طَاعَتِکَ مَا تُبَلِّغُنَا بِهِ رِضْوَانَکَ وَ مِنَ الْیَقِینِ مَا یَهُونُ عَلَیْنَا بِهِ مُصِیبَاتُ الدُّنْیَا اَللَّهُمَّ أَمْتِعْنَا بِأَسْمَاعِنَا وَ أَبْصَارِنَا وَ قُوَّتِنَا مَا أَحْیَیْتَنَا وَ اجْعَلْهُ الْوَارِثَ مِنَّا وَ اجْعَلْ ثَارَنَا عَلَی مَنْ ظَلَمَنَا وَ انْصُرْنَا عَلَی مَنْ عَادَانَا وَ لاَ تَجْعَلْ مُصِیبَتَنَا فِی دِینِنَا وَ لاَ تَجْعَلِ الدُّنْیَا أَکْبَرَ هَمِّنَا وَ لاَ مَبْلَغَ عِلْمِنَا وَ لاَ تُسَلِّطْ عَلَیْنَا مَنْ لاَ یَرْحَمُنَا بِرَحْمَتِکَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ این دعا دعای جامع و کاملی است که خواندن آن در اوقات دیگر هم مغتنم است، و از کتاب <غوالی اللئالی> چنین روایت شده که حضرت رسول (صلّی الله علیه و آله) همواره این دعا را می خواندند.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۰۱ ، ۲۱:۲۳
تاسیان ...

کاش الان شنبه بود وسط صحن انقلاب

و از خوشی دیدنت میمردم

:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۰۱ ، ۱۵:۴۴
تاسیان ...

از خیلی دورها به تو سلام...

پناهِ اول و آخر!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۰۱ ، ۱۵:۴۳
تاسیان ...

انقدر برای راضی نگه داشتن دیگران تلاش نکن دختر!

جز اینکه با تلاش زیاد هم، نمی تونی همه رو راضی نگه داری از خودت

باید اضافه کنم دوست داشتنی بودن ارتباط زیادی با تلاشی که میکنی نداره

و دیده شدنت هم چیزی بهت اضافه نمیکنه

همونطور که دیده نشدنت چیزی ازت کم نمیکنه

.

یادم نمیاد از کی و چرا و چطوری

شروع کردی به زندگی کردن برای غیر خودت

پس خوووودمون چی میشیم؟!

من کجای زندگیتم دختر؟!

.

دوست داشتن دیگری

توجه و تلاش برای دیگری

ترجیح دادن دیگری ب خودت رو

بیش از اونچه دیگران در قبالت دارن

تموم کن!

تمومش کن....

.

+ احساس تنهایی میکنم...هم اکنون

++ دوست دارم چشم هام بخندن...مثل قدیما:)

+++ یا حافظ کل غریب...

++++ نسیم خنکی از پنجره میخزه تو اتاق..

اشکام سر میخورن

آهنگ توی گوشم میخونه برای بار چندم...

Maybe I'm just tired
Maybe the time isn't right
Maybe I met the wrong people
And made wrong plans
Maybe I'm alright
All I'm thinking

 

Maybe i just fear
Of everything thats near
Cause my light doesn't glow
I used to see
Ahead so clear
Used to be
Standing still
Feel so high
But now the sky
Is out of reach

.

فقط میدونم تو

قوی ترین دختری هستی که میشناسم

تویی که زمین خوردی...

شکستی

خورد شدی

سوختی

له شدی

هیچ شدی...پوچ شدی...

ولی باز هم شروع کردی

ادامه دادی

با خودت جنگیدی.....

«اینجا یه نکته ظریفی داره البته

اشتباه کردیم با خووودمون جنگیدیم

بجای فهمیدن و دوست داشتن خودمون»

خودمون همه چیزی که نیاز داشت

شنیده شدن ...درک شدن...پذیرفته شدن...دوست داشته شدن بود

.

.

درد آوره اما باید‌ اعتراف کنم

خیلی زیاد نیاز دارم دوست داشته بشم

با اینحال به تلاش برای اتمام حس ناکافی بودن...ادامه خواهم داد

.

با تشکر از تمام آدم های بدجنس برچسب زن زندگیم که زیادم هستن

یک جنگجوی غمگین هستم!

یک جنگجوی ترررسو :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ اسفند ۰۱ ، ۲۳:۲۵
تاسیان ...

از دختر کوچولوی درونم فاصله گرفتم...زیاد

به دختر کوچولوی درونم که نوازش ندیده؛

سلام دختر قشنگم

دوستت دارم...زیاد

دلم برات تنگ شده...زیاد

.

یادم افتاد سالهاااا پیش توی مترو برای «زینب» دخترم!

یه شال گردن گرفتم

هنوز دارمش

در ابعاد گردن ظریف دخترکی نوزاد...

همینقدر کیوت

با مریم بودیم و شاید داشتیم میرفتیم سیدالکریم

با دیدن لباسهای دخترونه به زور جلوی خودم رو میگرفتم که نخرمشون

اما اون روز نتونستم و عاقبت شال گردن مذکور رو گرفتم

و برای سالها خالی موند از گردن دخترکم

حالا اما زینب کنسله...

شاید پدر زینب کس دیگری بوده

شاید من لیاقت داشتن زینب رو ندارم دیگه

اگر اینه امیدوارم انقدر لایق بشم...

نه...

قول میدم انقدر مادر لایقی بشم که خدا بهم دختری بده

و اونقدر عشق به اون دختر بدم که وقتی بزرگ شد

دوست داشتنی باشه...

.

.

اما قول هم میدم بهش

اگر اینجا دنیای قشنگی در انتظارش نبود

اجازه اومدنش رو هم نمیدم

بهرحال من تمام تلاشم رو میکنم تا مادر شایسته ای باشم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۱ ، ۲۳:۲۳
تاسیان ...

یا طبیب من لا طبیب له....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ اسفند ۰۱ ، ۰۷:۵۷
تاسیان ...

مغزم دیگه گنجایش بیشتری برای فکرای بیشتر نداره

همینطور قلبم گنجایش بیشتری برای هجوم احساسات...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ اسفند ۰۱ ، ۰۰:۰۳
تاسیان ...