تاسیان

تاسیان؛
دلتنگی غریب
غمِ فزاینده
حالتی که در نبود کسی به انسان دست می دهد
.
درزبان کوردی همان شوق دیدار می باشد
وقتی برای مدت طولانی از کسی دور باشی
.
حالتی است که در اولین غروبِ
پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
.
«گویا به حالتی می گویند بعد از مرگ،
سکراتی که بعد از رها شدن جان،
انسان به آن دچار می شود.
شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی،
منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض ».

بایگانی

۷ مطلب در بهمن ۱۳۹۸ ثبت شده است

نه مثل کوه محکمم نه مثل رود جارى ام

نه لایقم به دشمنى نه آن که دوست دارى ام

 

تو آن نگاه خیره اى در انتظار آمدن

من آن دو پلک خسته که به هم نمى گذارى ام

 

تو خسته اى و خسته تر منم که هرز مى روم

تو از همه فرارى و من از خودم فرارى ام

 

زمانه در پى تو بود و لو ندادمت ولى

مرا به بند مى کشد به جرم راز دارى ام

 

شناختند عامیان من و تو را به این نشان

تو را به صبر کردنت مرا به بى قرارى ام

 

چقدر غصه مى خورم که هستى و ندارمت

مدام طعنه میزند به بودنم ، ندارى ام

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ بهمن ۹۸ ، ۱۵:۳۰
تاسیان ...

 

"وقتی گدایی را پناهی نیست دیگر

جز کوچه ی چشم تو راهی نیست دیگر

جز تو به حاجت ها الهی نیست دیگر

این جذبه ها خواهی نخواهی نیست دیگر"

.

.

پریشانی-3

 

"با هر بهانه و هوسی عاشقت شده است
فرقی نمی کند چه کسی عاشقت شده است

چیزی ز ماه بودن تو کم نمی شود
گیرم که برکه ای، نفسی عاشقت شده است

ای سیب سرخ غلت زنان در مسیر رود
یک شهر تا به من برسی عاشقت شده است

پر می کشی و وای به حال پرنده ای
کز پشت میله ی قفسی عاشقت شده است

آیینه ای و آه که هرگز برای تو
فرقی نمی کند چه کسی عاشقت شده است"

.

.

بیچاره ما که پیش تو از خاک....کمتریم :)

.

امشب می گفت : تو هم خیــلی کم حرف شدی

لابد نمی دونست چقدر دلم میخواد حرف بزنم و ..

چقدر حرفهای نزده راه گلومو بستن

هیچکس هم ندونه

حتی خودم هم ندونم

تو که باید خوب بدونی!:

" رازی که بر غیر نگفتیم و نگوییم با دوست بگوییم که او محرم راز است".

.

#سیدنا...

۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۴۹
تاسیان ...

هر موقع دلتون برای مامانتون تنگ میشه می تونید ببینیدش؟!

.

.

خوش بحالتون !

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۶ بهمن ۹۸ ، ۱۹:۱۴
تاسیان ...

توی تنگ ترین و تاریک ترین زندان جهان اسیرم

می دونی ؟!

.

#اسیر _خویش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ بهمن ۹۸ ، ۰۱:۱۵
تاسیان ...

ای که برداشتی از شانه ی موری باری
بهتر آن بود که دست از سر من برداری

ظاهر آراسته ام در هوس وصل ولی
من پریشان تر از آنم که تو می پنداری

هر چه می خواهمت از یاد برم ممکن نیست
من تو را دوست نمی دارم اگر بگذاری

موجم و جرأت پیش آمدنم نیست مگر
به دل سنگ تو از من نرسد آزاری

بی سبب نیست که پنهان شده ای پشت غبار
تو هم ای آیینه از دیدن من بیزاری

.

واژه هم که نداشته باشم

خدارو شکر شعر هست

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۱۱
تاسیان ...

چشم آهو چه مگر گفت به سرپنجهء شیر
که شد از صید پشیمان و سر افکند به زیر

اگر از یاد تو جانم نهراسید ببخش
زندگی پیش من ای مرگ! حقیر است حقیر

منّتی بر سر من نیست اگر عمری هست
پیش این ماهی دلمرده چه دریا، چه کویر

چو قناری به قفس؟ یا چو پرستو به سفر؟
هیچ یک! من چو کبوتر؛ نه رهایم، نه اسیر

از تهیدستی خود شرم ندارم چون سرو
شاخه را دلخوشی میوه کشیده است به زیر

ما به نظم تو خطایی نگرفتیم ای شعر!
تو هم آداب پریشانی ما را بپذیر...

"فاضل نظری"

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ بهمن ۹۸ ، ۰۵:۲۶
تاسیان ...

من گریه ام گرفته

کمی هم به مــن بخند ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ بهمن ۹۸ ، ۲۳:۲۴
تاسیان ...