تاسیان

تاسیان؛
دلتنگی غریب
غمِ فزاینده
حالتی که در نبود کسی به انسان دست می دهد
.
درزبان کوردی همان شوق دیدار می باشد
وقتی برای مدت طولانی از کسی دور باشی
.
حالتی است که در اولین غروبِ
پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
.
«گویا به حالتی می گویند بعد از مرگ،
سکراتی که بعد از رها شدن جان،
انسان به آن دچار می شود.
شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی،
منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض ».

بایگانی

۱۵ مطلب در آبان ۱۴۰۰ ثبت شده است

نوتیف میاد تا میرم توو برنامه چیزی نیست

دلم میلرزه از خوش خیالی...

.

.

بعد نوشت ۰۰:۰۴

بیان امکان نشر بیش از ده پست رو نمیده!!!

لینک خرید امکان بیشتر هم خرابه!!!

لذا اینجا مینویسم

توی اخرین فرصت امروزم؛

یسری پست میبینم

هیچوقت نفهمیدم متوجه میشد مخاطب کدوم نوشته من هست یا نه

گاهی فک میکردم متوجه نصفی هاش نمیشه اصن

ینی از کجا میفهمید اصن

مهمم نبود

من فقط ب نوشتن شون فک میکردم

گرچه بعدتر،دلم‌ نمیخواست هیچ‌حرفی تو دلم بمونه

.

چقد یه سال پیش دووووره ازم

انگار قرن ها گذشته

انگار من دیگه ای بوده

کاش قدر یکبار فرصت برگشت به عقب میدادن ب آدم

برمیگشتم ... تو بغلت.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۰ ، ۲۳:۳۴
تاسیان ...

آدم توی این دنیا 
واسه شکسته شدن دلش حق انتخابی نداره. 
ولی میتونه انتخاب کنه که کی دلش رو بشکنه!

 

The Fault in Our Stars (2014)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۰ ، ۲۳:۳۰
تاسیان ...

ظهر داشتم تو سرِ شلوغ و پرحرفم یه گوشه دنج، فکرایی میکردم 

عصر شاهد از غیب میرسه

عین صاد همیشه الهام بخش بوده

اینبارم اتفاقی جملش میخوره به پستم

« رنجِ عشق های کوچک را

فقط با عشق های بزرگ

یعنی عشق به خدا

میتوان سبک کرد »

.

داشتم میگفتم

شاید لاف عشق و گله ای که از یار کردم کارم رو به اینجا رسوند

یکی از بنده هاشو کرد همه ی دنیام

بعد گفت از رنج عشقِ من، که راه دور و سخته گله داشتی

حالا بچش!

بچش رنج پس زده شدن و بعد هم نشدن رو

بچش سختی عشق دنیا رو، اگر عشق من خیلی سختته

.

میدونم ... پر شدم از سوظن بهت!

حالام این اراجیف رو‌ ردیف کردم تا شونه خالی کنم و ...

تقصیرهارو بندازم گردن تو!

ولی راستش میدونم تقصیر خودمه

و میدونم تو چه صبورانه خیرخواهی

لجاجت خودم رو هم تباه کردن خودم میدونم

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۰ ، ۱۷:۰۷
تاسیان ...

از آخرین شبی که رد دادم و... اینجا ابرازش کردم

ماه ها میگذره

تو لحظه های پایانی بیداریم

که رد دادم و خسته ام و فشار زیادی میارم که اشتباه تایپی نداشته باشم

مینویسم برات

عزیزم!

دلی که یکبار بردی و شکسته پسش دادی

دلی که ازت پس گرفته بودم

بازم شکسته،افتاده اون گوشه

حتی اهمیتی نداره براش که چه کسایی میخوان ترمیمش کنن

اون منتظر توعه...

نه

حرفم اینا نیست

ولی چیزی هم نیست که الان بتونم راحت ب زبون بیارم

مثل جمله ممنوعه ی دوستت دارم،دلتنگتم،کاش ببینمت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۰ ، ۰۱:۴۵
تاسیان ...

حرف رفتن نزن ای دوست

دلم ترک میخورد

میشکند

میمیرد

خون میشود

هیچ میشود

میلرزه ،خالی میشه،زیر پاش خالی میشه

میفهمی؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۰ ، ۰۱:۴۱
تاسیان ...

میگه این ..... نیست

داری با خودت کنار میای فقط!

میگه حس قربانی داری چون،

داری کاری فراتر از تحمل وجودت انجام میدی

مغزت یکاری میکنه برای حفظ خودش

نقش قربانی بهت میده

اینجوری بهتر میتونی دووم بیاری

اینکه حس کنی سختیه رو بخاطر دیگران داری تحمل میکنی

ولی بعدش

مرحله تحمل که بگذره

این حس قربانی خودش از بین میره

چون وجودت همزمان رشد پیدا میکنه

.

راست میگه؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۰ ، ۰۱:۳۳
تاسیان ...

ای دشمن روزه و نمازم

وی عمر و سعادت درازم

هر پرده که ساختم دریدی

بگذشت از آنک پرده سازم

ای من چو زمین و تو بهاری

پیدا شده از تو جمله رازم

چون صید شدم چگونه پرم

چون مات توام دگر چه بازم

پروانه من چو سوخت بر شمع

دیگر ز چه باشد احترازم

نزدیکتری به من ز عقلم

پس سوی تو من چگونه یازم

بگداز مرا که جمله قندم

گر من فسرم وگر گدازم

یک بارگی از وفا مشو دست

یک بار دگر ببین نیازم

یک بار دگر مرا فسون خوان

وز روح مسیح کن طرازم

بر قنطره بست باج دارم

از بهر عبور ده جوازم

خاموش که گفت حاجتش نیست

در گفتن خویش یاوه تازم

خاموش که عاقبت مرا کار

محمود بود چو من ایازم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ آبان ۰۰ ، ۰۱:۰۴
تاسیان ...
برای نمایش مطلب باید رمز عبور را وارد کنید
۲۹ آبان ۰۰ ، ۲۳:۱۶
تاسیان ...

میدونی سختیش اونجاس که اولین تجربه

اولین نفر

میشه همه تعریفت از عشق

یعنی عشق با اون،حرفاش،کاراش،خاطراتش،و... تعریف میشه

اون میشه میزان!

میشه شاقولی که دیگه همه چیز روبا اون میسنجی

و هرچیز غیر از اون توی تعریفت از عشق نمیگنجه

معصومانه،نوستالژی، ولی بیرحمه!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۰۰ ، ۲۳:۱۲
تاسیان ...

«من دوس داشتنی بدنیا نیومدم

تو ولی دوسم داشته باش...»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۰۰ ، ۲۳:۰۳
تاسیان ...

‘Cause all of me loves all of you

You’re my end and my beginnin

Even when I lose, I’m winnin’

You’re my downfall, you’re my muse

My worst distraction, my rhythm and blues

I can’t stop singing, it’s ringing in my head for you

 

All of me_john Legend

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ آبان ۰۰ ، ۰۱:۳۷
تاسیان ...

حرفامون همین الان تموم شد

بش میگم با کس دیگم حرف زدم

ولی با تو سبکی ش فرق داره

از حال این دوهفته میگم

اونم میگه و اخرش اونم سبکه

آخرش نمیدونیم چطور سر از نجف درمیاریم و زیر بارون نم نم رحمتش

قلبامون کمی اروم میگیره

با أبتِ!

دلم برات تنگه

دلم اون آسودگیِ بعد از دیدن ضریحت رو میخواد

دلم سبکی نظاره کردن گنبدت از صحن مادر رو میخواد

دلم قدم زدن تو رواقاتو...

چی میگم؟!!!!

دلم تورو میخواد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۰ ، ۰۳:۳۵
تاسیان ...

 

من رو به راه میشم عزیزم..

 میخوابه آتیشم عزیزم…

اشکامو که کامل بریزم خوب میشه این قلب مریضم..

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۰ ، ۰۱:۱۱
تاسیان ...

 

«یه تیکه از قلبمی» درد میکنی... آروم بگیر.. خستم

.

بارون میاد تو باید باشی باهام بارونیم(ت) رو بندازی رو شونه هام

.

عشق توعه که نترسم میکنه ...

.

رهام نکن وسط رویاهای نصفه نیمه وقتی.....

.

۹۹.۱۱.۲۹

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۰ ، ۰۱:۰۱
تاسیان ...

 

 

تو بخندی دلت خوش باشه من هیچی نمیخوام
دل ببندی به هر کی من که خوشبختیتو میخوام
من همینم گلم بد باشیم خوبیتو میخوام
عزیزم هنوزم پاره ی تن منی تو!!!
من بمیرم نبینم رو به راه نیس زندگیتو...!!!

.

فقط لحنش موقع ادا کردن کلمه ی «عزیزم»

از عمق جانِ منه... میشنوی؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ آبان ۰۰ ، ۰۰:۵۶
تاسیان ...