بعد مدتها و ... به یاد رد دادگی های قدیم
يكشنبه, ۳۰ آبان ۱۴۰۰، ۰۱:۴۵ ق.ظ
از آخرین شبی که رد دادم و... اینجا ابرازش کردم
ماه ها میگذره
تو لحظه های پایانی بیداریم
که رد دادم و خسته ام و فشار زیادی میارم که اشتباه تایپی نداشته باشم
مینویسم برات
عزیزم!
دلی که یکبار بردی و شکسته پسش دادی
دلی که ازت پس گرفته بودم
بازم شکسته،افتاده اون گوشه
حتی اهمیتی نداره براش که چه کسایی میخوان ترمیمش کنن
اون منتظر توعه...
نه
حرفم اینا نیست
ولی چیزی هم نیست که الان بتونم راحت ب زبون بیارم
مثل جمله ممنوعه ی دوستت دارم،دلتنگتم،کاش ببینمت...
۰۰/۰۸/۳۰