ظهر داشتم تو سرِ شلوغ و پرحرفم یه گوشه دنج، فکرایی میکردم
عصر شاهد از غیب میرسه
عین صاد همیشه الهام بخش بوده
اینبارم اتفاقی جملش میخوره به پستم
« رنجِ عشق های کوچک را
فقط با عشق های بزرگ
یعنی عشق به خدا
میتوان سبک کرد »
.
داشتم میگفتم
شاید لاف عشق و گله ای که از یار کردم کارم رو به اینجا رسوند
یکی از بنده هاشو کرد همه ی دنیام
بعد گفت از رنج عشقِ من، که راه دور و سخته گله داشتی
حالا بچش!
بچش رنج پس زده شدن و بعد هم نشدن رو
بچش سختی عشق دنیا رو، اگر عشق من خیلی سختته
.
میدونم ... پر شدم از سوظن بهت!
حالام این اراجیف رو ردیف کردم تا شونه خالی کنم و ...
تقصیرهارو بندازم گردن تو!
ولی راستش میدونم تقصیر خودمه
و میدونم تو چه صبورانه خیرخواهی
لجاجت خودم رو هم تباه کردن خودم میدونم
۰۰/۰۸/۳۰