تاسیان

تاسیان؛
دلتنگی غریب
غمِ فزاینده
حالتی که در نبود کسی به انسان دست می دهد
.
درزبان کوردی همان شوق دیدار می باشد
وقتی برای مدت طولانی از کسی دور باشی
.
حالتی است که در اولین غروبِ
پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
.
«گویا به حالتی می گویند بعد از مرگ،
سکراتی که بعد از رها شدن جان،
انسان به آن دچار می شود.
شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی،
منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض ».

بایگانی

شب جمعه ست دلم...غم داره:)

پنجشنبه, ۲۷ مهر ۱۴۰۲، ۱۱:۲۸ ب.ظ

خدایا

سلام خوبی؟!

من هیچ خوب نیستم! میدونی دیگه!؟

اگر بقول لیلی باید صبر کنم و صبر کنم صبر فقط!

اگر یه روزی شاید بفهمم چرا و چیشد که اینطوری شد

اگر ..

تو به حال بنده ات واقفی...

میدونی صبرش چقدر ته کشیده و کمه:)

اگر بگی مقصر این حال فقط خودمم،عذری ندارم برات بیارم

حجت ها از آن توست همه...

من فقط یک حجت بر تو دارم...

_نه این حال پریشون

نه این قلب دردناک

نه این غم و سنگینی و بدحالی و مریضی

نه قالب تهی کردنها

نه عجز و نه استیصال

نه استغاثه ها

نه صدا زدن حجتت هر روز و طلب کمک

نه طلب بخشش و استغفار ها

نه..._

فقط یک چیز

حسین!

اشک ما برای حسین

قلب ما که لرزید برای مظلومیت حسین

قسم دادن ما تو رو به خون حسین

این تنها حجت ما بر تو هست...

بگذریم که شب جمعه است

بگذریم که همه جمع هستن کربلا

بگذریم فرمودی تا خود صبح اجابت میکنی بنده هاتو شبهای جمعه

.

کاش چیز دیگه ای امر میکردی

حکم میکردی

کاش بهمون آسون تر میگرفتی

اینا همه برای من سخته فهم و عملش

یا منو قدر سختیام بزرگ کن

یا بهم اسونتر بگیر

یا مجیب دعوة المضطرین

یا غیاث المستغیثین

یا دلیل المتحیرین!

یا منفّس الغموم

یا مفرّج الهموم

یا طبیب القلوب

یا مقلب القلوب

یا کاشف الکروب

یا معینی عند مفزعی

یا ملجأئ عند اضطراری

یا دلیلی عند حیرتی

یا غیاثی عند کربتی

یا مونسی عند وحشتی

یا رجائی عند مصیبتی

یا عُدّتی عند شدتی

یا ملجأ کل مطرود

یا ناصر کل مخذول

یا راحم کل مرحوم

یا فارج کل مهموم

 

 

چیزی جز کلمه..جز اسم هات و صدا کردنت ندارم

برای خودم و عزیزم... رحمت و غفران و ارامش و گشایش میخوام

از تو میخوام...

امشب انقدر بیتاب و بیقرارم...که داره باورم میشه حال اونم خیلی بده

کاش میشد قلبمو بهش نشون بدم

شاید اروم میگرفت

شاید نمی رنجید

شاید ...طور دیگه ای پیش میرفت

.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲/۰۷/۲۷
تاسیان ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی