تاسیان

تاسیان؛
دلتنگی غریب
غمِ فزاینده
حالتی که در نبود کسی به انسان دست می دهد
.
درزبان کوردی همان شوق دیدار می باشد
وقتی برای مدت طولانی از کسی دور باشی
.
حالتی است که در اولین غروبِ
پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
.
«گویا به حالتی می گویند بعد از مرگ،
سکراتی که بعد از رها شدن جان،
انسان به آن دچار می شود.
شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی،
منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض ».

بایگانی

چه عنوانی از این بهتر...که من دلتنگتم هر روز!؟

جمعه, ۱ فروردين ۱۳۹۹، ۰۲:۲۰ ق.ظ

نمی دونم بار چندم هست که توی این مدت، صفحه اینجارو باز می کنم

زل می زنم به سپیدی صفحه

و انگار این سپیدی، بیش از هرچیزی _حتی بیش از فاصله ای که من از خودم گرفتم_

من رو دعوت می کنه به ننوشتن!

بعد نفس عمیقی می کشم و صفحه رو می بندم

گاهی هم چند خطی سیاه می کنم

نگاهی بهشون میندازم

پاکشون می کنم

نفس عمیقی می کشم

و صفحه رو می بندم

حتی حالا هم که دارم اینها رو می نویسم ، مطمئن نیستم دستم روی دکمه انتشار می ره یا نه!

.

خاطره  های محوی از سالهای قبل میگه که اون سالها، چند ساعت به تحویل سال خلوتی می کردم و 

نگاهی به  "خودم" توی سالی که گذشت می کردم

راستش اما، این لحظه رغبتی ندارم خودی که تموم سال و هر لحظه جلوی چشمم بوده و ازش فرار می کردم رو 

بخوام مجدد مرور کنم

این فشار زیادی بهم میاره!

گرچه ، با خودم می گم، آخرش که چی ؟!

آخرش که پروندتو میده دست خودت و بهت میگه "اقرأ کتابک کفی بنفسک الیوم علیک حسیبا"

شاید هم این دل ندادن به حساب، بخاطر شدت وضوحش پیش "منی" باشه که قراره امینم بدونه و حسابمو بده دست خودم

[یادمه تو مدرسه یه وقتایی بعضی معلما امتحان که میدادیم میگفتن خودمون امتحان مون رو تصحیح کنیم

اون وقت با نهایت دقت و حتی وسواس گونه، طوری برگه ام رو صحیح میکردم که بیست معلم به زور می شد نمره قبولی خودم

خط به خط و کلمه به کلمه اش رو بررسی می کردم...]

این همه حاشیه رفتم که بگم

من حسابم پیش خودم روشنه روشنه

من می دونم کیـــم!

شاید تنها جایی که صادقانه باهات برخورد کردم همین یک جا بوده

که من حساب دستمه!

می دونم کجاها دورت زدم مثلا

کجاها توجیه کردم

کجاها فرار

کجاها زیر و رو کشیدم

کجاها ادا در اوردم

که من فقط این یک جا، صادقانه برخورد کردم

حالا هم میخوام صادقانه پشت کنم به احساس خسری که اگر بهش بها بدم همه وجودم رو می سوزونه

.

یکی میگه بپذیر شکست رو.تسلیم شو.

اون یکی داد میزنه...هنوز برای تسلیم خیلی زوده...شاید آنی و لحظه ای فرصت باقی مونده باشه

و من ...چشم براهتم..که بیای.

.

.

.

.

.

 

الْحَمْدُ لِلّٰهِ الَّذِى لَیْسَ لِقَضائِهِ دافِعٌ...

.

.

آخ که چقدر عاجر شدم از گفتن

آخ که واژه و حتی اشک عاجز شدن از توصیف حالم

فقط حسین رو می بینم

که روی بلندی ایستاده

که :

*إِلٰهِى عَلِمْتُ بِاخْتِلافِ الْآثارِ وَتَنَقُّلاتِ الْأَطْوارِ ،

أَنَّ مُرادَکَ مِنِّى أَنْ تَتَعَرَّفَ إِلَىَّ فِى کُلِّ شَىْءٍ

حَتَّىٰ لا أَجْهَلَکَ فِى شَىْءٍ.*

.

صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ ،

وَأَعِنِّى عَلَىٰ بَوائِقِ الدُّهُورِ وَصُرُوفِ اللَّیالِى وَالْأَیَّامِ

 وَنَجِّنِى مِنْ أَهْوالِ الدُّنْیا وَکُرُباتِ الْآخِرَةِ 

.

اللّٰهُمَّ إِنَّکَ أَقْرَبُ مَنْ دُعِىَ ، وَأَسْرَعُ مَنْ أَجابَ

 

.

أَسْأَلُکَ فَکاکَ رَقَبَتِى مِنَ النَّارِ ،

لَاإِلٰهَ إِلّا أَنْتَ وَحْدَکَ لاشَرِیکَ لَکَ ،

لَکَ الْمُلْکُ ، وَلَکَ الْحَمْدُ ، وَأَنْتَ عَلَىٰ کُلِّ شَىْءٍ قَدِیرٌ

.

*خدایا از اختلاف آثار و تغییرات احوال دانستم

که خواسته‌ات از من این است که خود را در هر چیز به من بشناسانی

تا در هیچ‌چیز نسبت به تو جاهل نباشم*

.

دوست دارم از سالی که بهم گذشت بنویسم

دوست دارم خودم رو دقیق بازخوانی کنم توی سال پرحادثه ای که گذشت

تو می دونی این مرور چقدر سخت تر از تجربه اولی می تونه باشه حتی

و تو می دونی بعضی بازخوانی ها چه هزینه گزافی روی دست آدم می ذاره

پس کمکم کن...یا قوة کل ضعیف

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۹/۰۱/۰۱
تاسیان ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی