هنوز که هنوزه ...
دارم نوشته های بهمن 91 رو می خونم
با خوندنش اون روز پیش چشمام زنده می شه :
سرم رو میارم بالا و این روایت رو می بینم
"بخشنده ترین مردم کسی است که به آن که امید ندارد (و درخواست یاری نکرده) ، کمک کند"
هنوز حال خوشی که اون روز ، از امید توی دلم جوشیده بود یادمه ...
.
می رم روایت رو پیدا می کنم
" قَالَ الْحُسَیْنُ ع إِنَّ أَجْوَدَ النَّاسِ مَنْ أَعْطَى مَنْ لَا یَرْجُوهُ
وَ إِنَّ أَعْفَى النَّاسِ مَنْ عَفَا عِنْدَ قُدْرَتِهِ
وَ إِنَّ أَوْصَلَ النَّاسِ مَنْ وَصَلَ مَنْ قَطَعَه "
این روزها اگر یک جمله از تو زیر و رووم نکنه هم
هنوز تنها کسی که می تونه تسکینم بده تویی
نمی تونم بشینم پای حرف آدم ها و احمقانه به حرفهایی که
از امید و حال خوب و .... می زنن گوش کنم
تو اما می تونی حتی با سرزنش کردنم ، وادارم کنی ، ادامه بدم
که هنوز بخشنده ترین تویی و ... واصل ترین تو
هنوز بخشنده ترین تویی و کسی که امید بهش نمی ره ... من
هنوز تویی که یک به یک
پیوندهایی که می برم ، وصله پینه می کنی
یابن امّی .... حسین !
.
" دیگری نیست که مِهر تو در او شاید بست
چــــاره بعد از تــــو ندانیم بجز تنهــــــــایی "
.
الحمدلله ... کما هو اهله