هستی ِ من! منو برگردون پیش خودت
بعد از 10روز داریم برمیگردیم خونه و انگار دیروز بوده که می رفتیم
حالا
بعد 11روز نشستم تو اتاقم
انگار سالها از برگشتنم می گذره
اصلا انگار خواب دیدم
انگار رویای کوتاه شیرینی بوده که زود تموم شده و ...
حالا تنها شیرینی اش زیر زبونم باقی مونده
باور نمی کنم که واقعا رفته باشم و برگشته باشم
و تنها چیزی که به باورم می رسونه
پاهای دردناک و پرآبله و سرّی انگشت هاشه
که دوست ندارم درد و زخم هاش درمون بشن
اومدم به شهر و نرسیده دلم برای مردمی که توی نوسان بازار،
توی بحث دلار و ارز و سود بیشتر ! می لولن ، می سوزه
دلم میخواد فرار کنم باز
دلم میخواد باز پای پیاده بزنم به بیابون
سبک بار و رها ...
و مقصدم کربلا باشه
مقصدم عباس باشه
مقصدم ...
حسین باشه
و
پاهام حسین باشه
دستام حسین باشه
چشم هام حسین باشه
دلم حسین باشه
هستی م ...
.
دلتنگم ای کرب و بلا ....
.
من گریه ام گرفته .
.
من اون سختیای راه و ..
من اون دردپا و ...
من اون روزای سخت رو می خوام
این زندگی راحت ، باشه برای این مردم...
.
......