موقتانه ی شبانه...شبانه ی موقتانه
يكشنبه, ۸ دی ۱۳۹۸، ۰۲:۳۰ ق.ظ
اینطورم نیست که اولین شبی باشه که " خواب نمی برد مرا" !
فقط
آدما فکر میکنن این قدر حرف نزدن درباره درونیاتم احمقانه اس
از تو چه پنهون، خودمم گاهی همین فکر رو می کنم
می خوام قوی باشم اما
فکر میکنم این خودش یه ضعف بزرگه
می دونم
.
دنیا
شب داره
روز داره
بالا داره
پایینم داره
اما
چرا شبِ من
اینهمه طولانی شده ؟
چرا این پایین....بالایی نداره ؟!
چرا این چاه ...اینهمه عمیقه ؟
.
منو نمیبینی ؟
دارم با خودم چکار میکنم!
تو که..
تو که همیشه منو از دست خودم نجات می دادی !
نمی خوای که منو ...با خودم تنها بذاری ؟!!!
.
می بینی؟
کلمه ندارم باهات حرف بزنم
نه که نخوام
فقط
دیگه کلمه ندارم برای گفتن حرفهام ....
.
" خواب نمی برد مرا
یـــار نمی خرد مرا
مرگــــــ نمی درد مـرا ...
آه چه بی بهــا شدم ."
.
+ کاش واقعا میتونستم با کسی حرف بزنم :)
۹۸/۱۰/۰۸