تاسیان

تاسیان؛
دلتنگی غریب
غمِ فزاینده
حالتی که در نبود کسی به انسان دست می دهد
.
درزبان کوردی همان شوق دیدار می باشد
وقتی برای مدت طولانی از کسی دور باشی
.
حالتی است که در اولین غروبِ
پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
.
«گویا به حالتی می گویند بعد از مرگ،
سکراتی که بعد از رها شدن جان،
انسان به آن دچار می شود.
شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی،
منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض ».

بایگانی

لیل انتظاری ...

پنجشنبه, ۱۷ مهر ۱۳۹۹، ۰۲:۰۵ ب.ظ

ده دوازده سال انتظار که چیـــزی نیست

فقط کاش ... بدونم که میای آخرش

میای دیگه حتما، مگه نه؟!؟!؟!؟

.

:(( ....

.

.

امروز چشمم افتاد به یه سررسید قدیمی 

که ته کشو، پشت یسری دفتر کتاب دیگه جا خوش کرده بود

دستم می ره سمتش و بازش می کنم

گمونم قدیمی ترین دفتری باشه که دارمش

[سالهای قبلش عادت کرده بودم و

هرسال کلی دفتر و سررسید پاره می کردم می ریختم دور

می نشستم دفترای اون سال رو مرور می کردم 

می دیدم چقد اون نوشتن ها نور ندارن،صدق ندارن،خلوص ندارن

انگار می خواستم با دور ریختن اون کلمات،اون وجود ضعیف رو هم دور بریزم]

دفتر برای سال نَوده

نه که اون وجود دیگه ضعفی نداشت که نگهشون میداشتم

فقط فک کردم بعدها_شاید مثل امروزه روزی_ بد نباشه امکانش باشه

نگاهی به خود گذشته بندازم

دفتر رو ورق می زنم

خنده ی گریه داری نقش می بنده روی وجودم

اینکه اون دختر چقد فهم بیشتری داشته

چقدر معلومه که فرقان داشته

چقد نجواهاش خالصانه تر و صادقانه تر بوده و چقد ...

فقط یک چیز رو نشون می ده

«سقوط»!

گرچه برای فهمش حتی نیازی به مرور اون نوشته ها نبود

اما بازهم تصویری که اون کلمات پیش رووم ترسیم می کردن

دردش رو دردناک تر می کرد

می دونی هی آویزون گذشته ها بودن یعنی چی؟!

فرو رفتن و فرو رفتن ... یعنـی چی؟!؟!

[ بعد چند سال دویدن] توی هجده سالگی شکوه ی «دل»! ات رو پیش مادر بردن و ...

توی بیست و هفت سالگی روی دست خودت موندن و درجا زدن و ...

سقوط و به سقوط ادامه دادن ... یعنی چی؟!!!!!

.

چقدر غریبانه ست .. این انتظار

نمی دونی.

.

« ای صبا سوختگان بر سر ره منتظرند

 گر از آن یار سفر کرده...پیامی داری»

.

بقول اون بزرگ

عمری آه در بساط نداشتم و ...

اکنون جز آه در بساط ندارم.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۱۷
تاسیان ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی