سپاس_۸
شنبه, ۲۸ خرداد ۱۴۰۱، ۱۱:۴۰ ب.ظ
نوشتم مث دختر همسایه نشسته باشم به گریه
و تو بیای دست بکشی سرم
بعدش یادم افتاد
تمام روز داشت دست می کشید سرم
وقتی اون سعی میکرد بخندونه منو
وقتی دلداریم میده
وقتی حمایتم میکرد و طرفداریمو میکرد
وقتی زنگ میزد که باهاش دعوا کنم و خودمو خالی
وقتی برام آواز میخوند_کاری که برای هیچکس_
تمام مدت خدا داشت دست میکشید سرم
ممنون که با آدمای خوب زندگیمون، بغلمون میکنی.
۰۱/۰۳/۲۸