تاسیان

تاسیان؛
دلتنگی غریب
غمِ فزاینده
حالتی که در نبود کسی به انسان دست می دهد
.
درزبان کوردی همان شوق دیدار می باشد
وقتی برای مدت طولانی از کسی دور باشی
.
حالتی است که در اولین غروبِ
پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
.
«گویا به حالتی می گویند بعد از مرگ،
سکراتی که بعد از رها شدن جان،
انسان به آن دچار می شود.
شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی،
منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض ».

بایگانی

دیالوگ سوم امشب

دوشنبه, ۱۵ آذر ۱۴۰۰، ۰۱:۴۲ ق.ظ

تو زندان آلکاتراز یه سیاه چال هست
هیچ کس اون جا بیشتر از ۲ روز زنده نمیمونه
سیاهی محضه
یه آدمی یک ماه توش بوده و زنده بیرون اومده
اون آدم از روز دوم به بعد شروع کرده به زندگی کردن تو یه روستا 
عاشق شده کشاورزی کرده خوابیده بیدار شده،وقتی اومده بیرون
و تا همین حالا مدام به این فکر میکنه که
اون زندگی واقعی بوده یا این زندگی؟!؟
ما حتی نمیدونیم چیزی که داریم زندگی میکنیم واقعیه یا نه
 نمیدونیم شب که خوابیم میریم تو دنیای واقعی یا صبح که بیدار میشیم
میدونی هیچ چیزی اونقدر واقعی نیست که ما فکر میکنیم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۰/۰۹/۱۵
تاسیان ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی