دلسوزی
سه شنبه, ۲۲ فروردين ۱۴۰۲، ۱۲:۲۳ ق.ظ
وقتی یه نفر از درداش،زخم هاش،ضعف هاش ... میگه
هیچوقت
هیچوقت نشده دلم براش بسوزه!
هیچوقت فکر نکردم یه نفر چقدر بیچاره و بدبخته یا همچین چیزی
آدما فقط دارن زندگیشونو میکنن
دارن مسیرشونو میرن
ولی وقتی یه نفر شجاعتِ گفتنِ خجالت آور ترین مسائل زندگیشو پیدا میکنه،
این فکریه که از ذهنم میگذره:
چقدر با شکوهه!
چقدر قابل ستایشه
چقدر بزرگه...
.
تنها کسی که دلم براش سوخته خودم بودم
نه وقتی ضعفامو با حس رهایی میگم
یا برای گفتن شون
یا برای همدردی با کسی یا شیر کردن تجربیات
یا رها کردنشون
نه!
اون لحظات، خودمم بنظرم با شکوه میام
احساس غرور میکنم و ...یکی بودن!
ولی وقتی از سر احساس ضعف و فقط برای تحقیر کردن خودم
از نقص های خودم و زندگیم میگم
بعدش...
خیلی دلم برای خودم میسوزه!
ولی نه بخاطر اون نقص ها....
۰۲/۰۱/۲۲