در قرنطینه ی دنیا!
سه شنبه, ۳ تیر ۱۳۹۹، ۰۸:۳۲ ب.ظ
دلم از این شهر لعنتی گرفته
دلم از اتاقم گرفته
نه که از قرنطینه،نه
دلم از «خودم» گرفته
اگه نمی شه تو اون جاده بی انتها قدم بزنیم و رها شیم از خودمون
اگه نمی شه تو صحن قدس رویای دیدنتو ببافیم
اگه نمی شه بریم پیش سید و بار دل سبک کنیم
.
.
... قلبم سنگین می زنه
نمی دونی؟!!!
محتاج اینیم که خودمونو وسط روضه هات پیدا کنیم
محتاجیم تو هوای گریه کنا و سینه زنات «نَفَسْ» بکشیم
آخ... محتاجیم برای تو بمیریم....
محتاجیم که با صدای بلند...برای ساعت ها...تو رو بباریم.
۹۹/۰۴/۰۳