خدای فاطمه
ساعتی به شروع شب مونده
چه شبی
شبی بهتر از هزار ماه
شبی بهتر از همه ی شبهای من و تو و ما ..
تموم چند روز گذشته رو به تماشای خودم نشستم و ضعف کردم !
و شهادت میدم تحلیل رفتن جسمم بخاطر گذشتن ماه از نیمه نیست
بخاطر روزه داری !!! های طولانی نیست
من از بی "تو"یی تحلیل می رم
وقتی خودم رو عریان می بینم
عریان ِ عریان ...
وقتی هر شب در ِ بتکده ی دل رو باز می کنم و دستم سمت شکستن هیچ کدوم نمی ره
وقتی طرح جامع شرک رو توی ذهنم می نویسم و تا نیمه هم نمی تونم روی کاغذ پیادش کنم چون ...
چون ...
وقتی خودم رو این همه خالی از تو می بینم
شاید وحشت نکنم و مضطر نشم... !!!
شاید برای امشب لحظه شماری نکنم و با طمع به بخششت ، مضطرانه ازت طلب کمک نکنم
اما قبول کن اینا همه ضعف میاره
قبول کن جسم و روح سمج و سخت شده ی چون منی هم تحلیل می ره
قبول کن که نه از سر صدق و یقین
که با کلی دو رویی و فقطططط بر اساس احتمال ها ...
بنده ی گناهکارت قصد می کنه مومنانه امشبی رو دعا کنه
مومنانه ...امیدوارانه .... خوشبینانه .
در تکمیل اعترافم به مشرک بودن
باید اضافه کنم که شما
شمای ستار و غفار و رحمان و رحیم و ...
گاهی
گاهی و فقط کمی
خدای من بوده ای
خدای من و مادر ِ من ....
( حرف بسیار داشتم اگر این ضعف ...)