تفنگ آب پاش!
سه شنبه, ۱۷ خرداد ۱۴۰۱، ۰۱:۰۲ ق.ظ
میخواستم ازش بخوام یه رویا ببافه برای امشبمون
حتی نمیفهمم چرا و چطور بحثمون کشدار میشه و از حوصله اون خارج
نمیدونم اون حساسه یا من دارم....
.
ناچار به خاطره تفنگ آب پاش پناه میبرم
خوندنش گریه ام رو تشدید میکنه
دلم برای خودمون میسوزه
برای خاطره ای که ...
حتی اگر خیلی زیاد به روزای خوب آینده دل بسته باشم و امیدوار
دونستن اینکه این شبام میگذره...
حتی دونستن اینکه این شبام میگذره....
از سخت بودنش کم نمیکنه....
کاش جایی بود برای دل سیر.....
.
دلم یهو میره حرم سید کریم...
میدونم خودم نمیرم :) ....
.
آدم پر طاقتی بنظر میام؟!!
۰۱/۰۳/۱۷