تجری من تحت الانهار ...
علمه بحالی
کفی عن سوالی .
.
گفتن و نگفتن رو امتحان کردیم
گفتن شیرینه از باب اینکه حرف زدن با تو و تورو مخاطب قرار دادن شیرینه
گفتن خوبه که ملائک حرف درنیارن ، که متکبره ! ، که چرا بنده ات دعا نمیکنه !؟
گفتن از هر دری با تو خوبه ، که سخت میشه عادت بچگی رو از سر انداخت
نگفتن اما شیرین تره
وقتی نمیگی و خیالت تخته که میدونه و میتونه و اقرب الیک من حبل الوریده
نمیگی و لذت دونسته شدن ، بدون گفتن
لذت اجابت ، بدون درخواست
عجیب شیرینه ..
عجیب .....
.
می می رم اما داغ چشمانت ....
.
دلمون برا بعضیا تنگه و بعضیا ، انگار نه انگار...
.
بغض ته نشین شده ای هست
شکستنش مجال تنهایی میخواد و ...
.........................
«مگرم چشم سیاه تو بیاموزد کار» ...
.
خود سانسوری کار خریه...!
.
با تو انقدر حرف دارم ، که اینجاست پایان خطِ «واژه»
و آغازِ رسالتِ «اشک»
.
...سلام علیکم بما صبرتم ...
.
به ندیدنت صبوریم ...
.
صبوریم ؟!!!!؟