بی دوست ...
میگه قدیما یه طبیب حاذقی بوده
که درمان درد خیلی هل پیشش بود
ولی همون خیلی ها نرفتن دردشون رو درمان کنن
و طبیب از بین شون رفت
حالا اونا موندن و ... درد بی درمون!
.
.
یادم نمیاد کتاب رو نمایشگاه کتاب چه سالی بود خریدم
اتفاقی دیده بودمش و بنظرم امده بود میتونه برام مفید باشه
اسمش "بهار بی بارن"ِ و در باب قهر وآشتی های حق تعالی!
چند سال طول کشید تا اون کتابو دیدم و خریدم
چند سال طول کشید تا خوندمش
میخونم و تمامِ مدتِ خوندن کتاب، زار زار گریه میکنم
گاهی مجبور میشم کتاب رو دقایقی کنار بذارم
زندگینامه نیست اما انگار دارم زندگینامه م رو میخونم
تمام گره ها و رنج ها و دور افتادن های این چند سال
که لحظه لحظه بیشتر شدن
که خوب بودن برام اگر میفهمیدم...اگر زودتر میفهمیدم
ولی نفهمیدم و زیرشون له شدم
دور افتادم از اصل خودم
حالا با کسی مواجه هستم که نه میشناسمش نه تمایلی به شناختش دارم
دردش بیشتر میشه وقتی دستهام رو نگاه میکنم که قلموی تووش به رنگ سیاه آغشته اس
رنگ تصویر توی آینه
این تصویر رو ... من کشیدم
.
أنت کهفی ...