آبرویم را خریدی عاقبت با تهمتی ...
"فَأَمَّا الْإِنسَانُ إِذَا مَا ابْتَلَاهُ رَبُّهُ فَأَکْرَمَهُ وَنَعَّمَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَکْرَمَنِ
وَأَمَّا إِذَا مَا ابْتَلَاهُ فَقَدَرَ عَلَیْهِ رِزْقَهُ فَیَقُولُ رَبِّی أَهَانَنِ " 15.16 فجر
درست از روزی که فجر گوش ندادم سخت شد . . . ! *
تموم این یک ماه و . . .
روز بروز سخت تر شدن امتحان . .
دلم روشن بود که روز خوشی واسه روزای ناخوشی صدات زده بودم
که تو طوفان حوادث غرق نشم
گفته بودم که " ترسم ای دوست که بادی ببرد ناگاهم " . . .
.
دعا مث فانوسی میمونه تو تاریکی شب . . . جلو پاتو می بینی
امید مثل مشعل . . تا یه محدوده ای رو روشن میکنه
اما اطمینان . . یقین . . مثل خورشید تو شبه !
یعنی خودِ روزه . . شبی نیست تا یقین داری . . !
صبر اما . . . حساب صبر اونم با یقین از همه چی جداست . . . !
* وقتی خیلی خوشحالم فجر گوش میدم .... وقتی خیلی ناراحتم ، فجـــر گوش میدم !
94.01.15
.
.
راستش احساس می کنم از اون شبهای روشن خیلی دورم
مهم نیست واژه ها رو چقدر فریبنده کنار هم بچینی
مهم نیست بتونی یه خروار ادعای ریز و درشت کنی
حتی مهم نیست چقدر تلاش کنی تا با خودت بی رحم نباشی و خودت رو
منصفانه قضاوت کنی ( که سخت ترین کار دنیاست )
بگذریم
شاید بیش از این نشه گفت که :
..." ما اقربک منی و ابعدنی عنک"
که تو نزدیک ترینی به من و ...منم که از تو دورم
درمانشم فرمود
که
"وَقَرارِى لَایَقِرُّ دُونَ دُنُوِّى مِنْکَ
وَغَمِّى لَایُزِیلُهُ إِلّا قُرْبُکَ"
.
+ تاحالا انقدر از خودت فرار کردی؟
که یه روز به خودت بیای و ببینی
دیگه جرأت و توان روبرو شدن با خودت رو نداری ؟!
.
++ خیلی درهم برهم و نامفهوم مینویسم نه ؟:))