گریز . . .
سه شنبه, ۲۲ اسفند ۱۳۹۶، ۰۵:۳۳ ب.ظ
کم خسته بودیم از هیاهوی این شهر لعنتی
حالا بمب و ترقه شونم گرفته..
زودتر جمع کردم اومدم خونه
نه که به سمفونی ترقه ها گوش کنم
و نه که شاملو بره رو مخم که :
" وآغوشت اندک جایی برای زیستن
اندک جایی برای مردن
و گریز از شهر ... "
بذارید زندگیمونو کنیم جون عزیزتون ....
.
کی شب میشه ؟!
کارت دارم ......
.
من
تورو میخوام !
.
دیوونم...میدونم
.
باید اضافه کنم که
آدم منتظر به طرز احمقانه ای
با هر صدایی از جا میپره
پشت بند هر "در"باز شدنی منتظره معجزه دیداره
و آدم منتظر ، گاهی میتونه احمق ترین آدم روی زمین باشه !
اما انتظار بطور کلی "سازنده"است ...:)
.
الحمدلله علی کل حال
۹۶/۱۲/۲۲