عزم دیدار تو دارد جان ِ بر لب آمده ...
" توی دنیا هیچ چیز به اندازه ی شجاعت و نا امیدی به هم وابسته نیست…
انسان شجاع، همان انسان ِ نا امید است.
تمامِ انسانهایی که هنوز امید و آرزو دارند، ترسو هستند.
حالا فهمیدی چرا آخرین نفری بودم که سنگرها را ترک کردم؟…
من ناامیدترین انسان بودم ولی دوستانم هر کدام آرزویی داشتند.
بعضی هاشان میخواستند به خارج از کشور بروند و بعضی دیگر دلشان میخواست فرمانده بزرگی شوند.
ولی من هیچ آرزویی نداشتم.
توی تمامی کردستان، هر کجا که گلوله شلیک میشد.
من با ریشِ بلند و ان هیأتِ غیر انسانی حاضر بودم.
مسلسل و ار پی جی و کلاشینکف بر میداشتم
و روی بلندترین قلهها با حنجره ی زخمی فریاد میزدم:
_ هیچکس سنگرها را خالی نکند!_ "
" آخرین انار دنیا-بختیار علی "
.
.
.
وقتی روزای ناامیدی ادامه پیدا کنن
اونوقت پیدا کردن امید سخت میشه ...
جراتتو از دست میدی ...
انگار هر کاری میکنی به در بسته میخوری
اما ...
تو همچین وقتایی مهم ترین چیز اینه که
نباید خودتو ببازی .
.
.
فرهنگ لغت میگه "امید" یعنی چشمداشت
من اما میگم ... . "امید" یعنی چشم هات ...