پاره آتش
چهارشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۹، ۰۱:۵۷ ب.ظ
اول فکر کردم یه گودال آتیشه
یه گودال آتیش که داره خاکسترم می کنه
فک کردم همه کاری که باید کنم
بیرون اومدن از اون گودال آتیشه
بعد فک کردم به «دستهات»!
فکر کردم فقط دستهای تو می تونن بیرونم بکشن
بعدتر اما ...فهمیدم حقیقت تلخ تر از اینهاست
که گودالی نبود!
من بودم!
من خودم اون گودال...اون پاره های آتیش بودم...
حتی خاکستر شدنی هم درکار نبود!
محکوم بودم به ..فقط سوختن.
.
.
اتفاقی نیفتاده
داستان ساده تر از این حرفهاست
من
فقط
سوخته بودم!
همین.
+
سوختن دقیق ترین چیزیه که می تونم درباره ش بگم.
۹۹/۰۷/۰۲