تاسیان

تاسیان؛
دلتنگی غریب
غمِ فزاینده
حالتی که در نبود کسی به انسان دست می دهد
.
درزبان کوردی همان شوق دیدار می باشد
وقتی برای مدت طولانی از کسی دور باشی
.
حالتی است که در اولین غروبِ
پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
.
«گویا به حالتی می گویند بعد از مرگ،
سکراتی که بعد از رها شدن جان،
انسان به آن دچار می شود.
شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی،
منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض ».

بایگانی

م و ق ت

جمعه, ۱۱ مهر ۱۳۹۹، ۱۰:۴۹ ب.ظ

ماه امشب،

بیرحمانه زیباست...

امیدوارم امشب، به آسمون نگاه کنی.

.

غزل لطیفیِ 

 

« نالدم پای که چند از پی یارم بدوانی

من بدو می رسم اما ... تو که دیدن نتوانی

 

من سراپا همه شرمم تو سراپا همه عفت

عاشق پا به فرارم...تو که این درد ندانی!

 

چشم خود در شکن خط بنهفتم که بدزدی

 یک نظر در تو ببینم چو تو این نامه بخوانی

 

به غزل چشم تو سرگرم بدارم من و زیباست

که غزالی به نوای نی محـزون بچرانی

 

از سر هر مژه ام خون دل آویخته چون لعل

خواهم ای باد خدا را که به گوشش برسانی...

  

گرچه جز زهر من از جام محبّت نچشیدم

ای فلک زهر عقوبت به حبیبم نچشـانی!

 

 از من آن روز که خاکی به کف باد بهار است

  چشم دارم که دگر دامن نفرت نفشانی 

 

اشکت آهسته به پیراهن نرگس بنشیند

ترسم این آتش سوز از سخن من بنشانی

 

تشنه دیدی به سرش کوزه تهمت بشکانند

 شهریارا تو بدان تشنه ی جان سوخته مانی...»

+

محبّت،واقعا مخلوق عجیبیه!

++

بیربط نوشت:

«یا من هو فی حکمته لطیف»

این فرازی بود که چند سال قبل تر

توی شبهای قدر از جوشن برای اون سال خودم دستچین کرده بود

با ترجمانی غیر از چیزی که امشب بهش فک کردم

الان دارم فک میکنم وقتی ما خودمون رو می بینیم که یکی میشکنش

ظلمی بهمون میکنه یاهرچی...

_کاری به، از زاویه ی ما ندارم، که اون شخص ظلم کرده،نکرده،باید حساب کتاب بشه_

اما این اتفاق از یه زاویه دیگه هم داره تماشا میشه

داشتم فکر میکردم خدا که داره از اون بالا نگاه میکنه

چه کیفی می کنه!

ما همدیگه رو میشکونیم

و این مثل یه دومینوی جذاب ...میزنه همه ی بت هامون رو میشکونه

و در آخر به اول میرسه...

به بت اعظم!

چقدر قشنگه همه این شکستن ها

وقتی از زاویه خدا بهش نگاه می کنی

یکیو میفرسته تو رو بشکنه...طوری که بشکنی!

تو رو میفرسته یکی دیگه رو...

خلاصه که چه بشکن بشکنی...

بشکنه بشکنه...بشکن...

بشکن.

.

بعد نوشت؛

۱۱ مهر ۱۴۰۲

ایا فکرش هم میکردم که تو

و چقدر و چطور قراره منو بشکنی؟!

ایا حتی به فکرم میرسید آدمی تا کجا و چقدر میتونه

بشکنه و بشکنه و بشکنه؟!!!

شاید حتی تصور دقیقی از شکسته شدن نداشتم وقتی مینوشتمش

تا تو اومدی....

موافقین ۲ مخالفین ۰ ۹۹/۰۷/۱۱
تاسیان ...

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی