علاجِ دلتنگی، زیارت است و غم است!
خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است
جانا به حاجتی که تو را هست با خدا
کآخر دمی بپرس که ما را چه حاجت است
ای پادشاه حسن خدا را بسوختیم
آخر سؤال کن که گدا را چه حاجت است
ارباب حاجتیم و زبان سؤال نیست
در حضرت کریم تمنا چه حاجت است
محتاج قصه نیست گرت قصد خون ماست
چون رخت از آن توست به یغما چه حاجت است
جام جهان نماست ضمیر منیر دوست
اظهار احتیاج خود آن جا چه حاجت است
.
به کوله ام نگاه میکنه میگه خوشبحالت،چه سبک اومدی
این جمله ایه که تقریبا توی هر سفری که میرم از یکی میشنوم
میخندم که اره همیشه سبکبار میرم
البته این کوله هم کوله جادوییه،خیلی تووش جا میشه!:)
.
نمیدونم آخرین بار کی بوده که با کسی اومدم
چندبار اخر همیشه تنها اومدم
گرچه خودم زیارت جمعی رو می پسندم
نشده ولی دیگه...
.
اینجارم دوست دارم
این یکی دوساله اومدن اینجا تعلق خاطر بوجود اورده
سادگیشو دوست دارم
زندگی ساده و سبکبار رو همیشه دوست داشتم
اما اولین تجربه عملیاتیم و بعد تلاش برای پیاده کردنش بطور جدی
برمیگرده به اولین سفر اربعین
چقد اربعین مدل درست زندگی کردن به آدم یاد میده
چقد اینجور ساده زندگی کردن خوبه
بیچاره آدمها که خداشون شده کاسه بشقابشون
همه ی خودشونو هزینه وسایل زندگیشون میکنن
هربار اینجا اومدن تشویقم میکنه ساده تر از قبل زندگی کنم
.
تنها زندگی کردن ولی مزخرفه!
ینی اینکه هروقت هرکاری که «خودت» دلت میخواد کنی
بنظرم حس آزادی که نمیده هیچ،خیلیم بیخوده!
.
امروز که چنتا دختر نوجوون دم حرم دیدم که قاه قاه میخندیدن
یاد اردوهای مشهد افتادم
واسه همین میگم زیارت جمعی
چقد میچسبه همه باهم بیاییم دیدنتون!
چقد میچسبه خدمت زائرات رو کردن.
.
میم میگه بریم اصفهان
گف غرض آب و هوا عوض کردنه
گفتم نه دیگه! غرض دیدن(زیارت) توعه
که همین تهرانم محقق میشه.سختش نکن.بیخیال
.
.
می دونی من،خیلی به امشب و فردا امید بستم
خیلی.:)
که ما همیشه اون حرمو،با نیت زیارت حرم مادر .س. زیارت کرده بودیم!
.
« و کسی که تو را دیده باشد
پاییزهای سختـی خواهد داشت!»
.
بیربط۱:
ممکنه دلتنگی ت
کار دستم بده باز
دیوونم.میدونم! :)
باربط۲:
انما امره اذا اراد شیئا أن یقول له کن فیکون
باربط۳:
جای دوستان خالی
وقتی نوای الرحمن تو صحن پخش میشه
از اون بیشتر،وقتی نوای امین الله بهشت رو بهشت تر می کنه.
باربط۴:
حرفام اما همونان که منتشر نمیشن.بعضش حتی نوشته هم نمیشن.
میخوام یادم نمونن؟میخوام کلمه نشن؟ندانم.
بیربط۵:
نشد هیچی بگم.جز زیارت نیابتی و عرض سلام بقیه و
التماس دعاها و عرض حاجت ها.نشد.نمیتونستم از خودم بگم.
جز اشک دلتنگی.جز بغض دوری.