تاسیان

تاسیان؛
دلتنگی غریب
غمِ فزاینده
حالتی که در نبود کسی به انسان دست می دهد
.
درزبان کوردی همان شوق دیدار می باشد
وقتی برای مدت طولانی از کسی دور باشی
.
حالتی است که در اولین غروبِ
پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
.
«گویا به حالتی می گویند بعد از مرگ،
سکراتی که بعد از رها شدن جان،
انسان به آن دچار می شود.
شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی،
منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض ».

طبقه بندی موضوعی

۲۶ مطلب در شهریور ۱۴۰۳ ثبت شده است

میدونی

دنیا میتونه جای بد و ناامنی باشه

میتونه یه مسافرخونه فوق العاده باشه

یا بقول پدر امت، درختی که زیر سایه اش آدمی دمی آروم بگیره

 

آدما میتونن بد باشن و نامرد و فلان و بهمان

میتونن نشونه و آیه خدا باشن

 

تو میتونی یه موجود ناکافیِ دوست نداشتنیِ اضافی باشی

میتونی یک اسم منحصر به فرد رب العالمین باشی...یک تکه از کل

 

و همه اینا به چیزی که توی وجود خودت در جریانه برمیگرده!

واقعا چیزی اون بیرون نیست

دنیا تویی،تو دنیایی

و جز تو کسی و چیزی نیست

میگن قانون جاذبه

من میگم قانون آینه!

نه چون تو توی وجودت با خودت بدی،دنیا و آدمای بدو جذب میکنی

تو فقط داری چیزی که توی وجودت در جریانه به تماشا میشینی

در آینه ی دنیا،آدمها،اتفاقات و....

من توی آینه ی خودم....

ترس دیدم

یک ترس بینهایت از زندگی

چون خودمو رها کرده بودم یکجا،

چون خودمو دوست نداشتم از یکجایی به بعد

چون خودمو لایق خیلی چیزها نمیدونستم

و لایق خیلی چیزها میدونستم

و به اشتباه فکر میکردم

که این دنیاست که نامرده

که آدمها هستن که بهم آسیب میزنن

قدرمو نمیدونن

بقدر کافی دوسم ندارن

رهام میکنن

ازم سواستفاده میکنن و ......

درحالیکه اونها فقط آینه بودن

و من تمام مدت داشتم از دیدن خودم عذاب میکشیدم!

و از خودم میترسیدم

و از خودم فرار میکردم

و به سمت خودم برمیگشتم

و باز کلافه از درگیری با خودم...فرار میکردم

 

حالا دیگه نه

فرار نمیکنم

دنبال جایی نیستم که خودم اونجا نباشم

آروم گرفتم

به سمت خودم برگشتم

آروم به خودم نزدیکتر میشم

من جای اونی که اون بیرون دنبالش بودم

بهترین رفیق و همدم خودم میشم

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۰۹
تاسیان

اعتراف میکنم دچار touch starved هستم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۵۲
تاسیان

اخییییش

هوای خنک پاییزی..😇

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۴۵
تاسیان

دیوانگی زین بیشتر؟ زین بیشتر ، دیوانه جان
با ما ، سر دیوانگی داری اگر ، دیوانه جان

در اولین دیدار هم بوی جنون آمد ز تو
وقتی نشستی اندکی نزدیک تر دیوانه جان

چون می نشستی پیش من گفتم که اینک خویش من
ای آشنا در چشم من با یک نظر دیوانه جان

گفتیم تا پایان بریم این عشق را با یک سفر
عشقی که هم آغاز شد با یک سفر دیوانه جان

کی داشته است اما جنون در کار خویش از چند و چون
قید سفر دیوانه جان ! قید حضر دیوانه جان

ما وصل را با واژه هایی تازه معنا می کنیم
روزی بیامیزیم اگر با یکدگر دیوانه جان

تا چاربند عقل را ویران کنی، اینگونه شو
دیوانه خو، دیوانه دل، دیوانه سر، دیوانه جان

ای حاصل ضرب جنون در جان جان جان من
دیوانه در دیوانگی دیوانه در دیوانه جان

هم عشق از آنسوی دگر سوی جنونت می کشد
گیرم که عاقل هم شدی زین رهگذر دیوانه جان

یا عقل را نابود کن یا با جنون خود بمیر
در عشق هم یا با سپر یا بر سپر دیوانه جان

 

«حسین منزوی»

.

قشنگ ترین قسمت عاشق بودن

دیوونگیشه:)

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۱۵
تاسیان

این روزا حس میکنم برگشتم به خودم

به خودم 16-17ساله ام

سرخوش

خوشحال

اروم و بی قید

الکی خوش

خندان به ترک دیوار

و چیزهای زیادی هست که منو سر شووووق میارن

تک تک اجزای طبیعت و آفرینش

غرق زیبایی و خوشی و شادی

۰ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۰۶
تاسیان

اولین بارون پاییزی:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۰۳ ، ۲۱:۳۰
تاسیان

صبح دوباره بدتر شدم

وسط کار رفتم دکتر

گفت ویروسه

سفر مشهد کنسل شد 

که هم توی قطار اذیت نشم

هم کسیو مریض نکنم

بدن دردم داره بیشتر میشه

فک میکردم این سه روز مریضی تطهیر باشه برای زیارت

اما نه

تطهیر ادامه دارد

الحمدلله

همین ذوق دیدارت هم،بسه منو اقا

بفدای جوادت...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۰۳ ، ۱۲:۲۰
تاسیان

منم دلم جایزه میخاد خب

چرا هیشکی برام جایزه نمیخره انقد دختر خوبی ام!؟:(

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۴۰
تاسیان

این تنهایی ها...

شاید تاوان تنها گذاشتن شماست:)

 

.

اونجا که میگه پدر و مادر و اهل و مال و جان و همه‌چیزم فدات

شاید یک معنیش این باشه که 

تو به تنهایی کافی هستی منو

تو باشی ...پدر و مادر و اهل و مال و آبرو و رفیق و همدم و خانواده و همه چیزمی

و تو کافی هستی برای آدمی

.

دلم برات تنگه اقا....:)

و این یعنی تو دلتنگمی....:(

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۳ ، ۱۸:۱۰
تاسیان

دیشب که خواب بودم

استاد پیام داده که بلیط رفت مشهد جور شده 

برگشتم شنبه قراره بگیره

شوق دارم

بینهایت شوق دارم بدونم حضرت چکارم داشتن صدام کردن

منوووو!!!!

این کمترین رو.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ شهریور ۰۳ ، ۱۲:۳۵
تاسیان

ز پیام داده

بعد مدتها، و مفصل شرایطو میگه و دلجویی میکنه

نمیخواد ازش ناراحت باشم

 

این تنها بودن برای من بد نبوده راستش

حتی این روزا برای چند روز تنهای تنها زندگی میکنم

ولی خوبم و دارم زندگیمو میکنم همونطور که بقیه

و دلم باکسی کدر نیست حتی ف 

و از زندگی تنهایی لذت هم میبرم...راحته

ولی درباره ز حس میکنم هنوز ته ته دلم یچیزایی هست

نمیتونم بفهمم دقیقا چیه و از کجا میاد این دلخوری

شاید از انتظاری که هنوز از ز هست ولی از بقیه نه!؟؟؟🤔

بنظر باید همین باشه، چون دلخوری از انتظار و توقع میاد

و توقع از ز این وسط چی میگه نمیدونم!

شاید چون ما نصف هم بودیم

و کلی از سختیای زندگیو باهم پشت سرگذاشتیم

و شرایط مشابه و ...

ولی بازم دلیل بر توقع نمیشه دخترم

بهتره تمومش کنیم...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۰۳ ، ۱۸:۳۴
تاسیان

The Greatest Hits

 

فیلم درباره دختریه که دو ساله دوست پسرشو توی تصادف

از دست داده

و حالا اون موقع شنیدن آهنگایی که با پسره گوش میداده

توی زمان سفر میکنه و به اون لحظه برمیگرده

نیمه اول فیلم، دختر هربار سعی میکنه عشقشو نجات بده

هربار مستاصل با برگشت به اون لحظه، با تمام وجود سعی میکنه

بیشتر عشق بورزه،علاقشو اعلام کنه و پسرو نجات بده

نیمه فیلم دختر با یه پسر جدید آشنا میشه

و حالا اون سر دوراهی قرار گرفته

دوراهیِ ادامه دادن این تکرار وحشتناک

یا تغییر دادن آینده

موضوع فیلم خیلی جالب بود برام

احساساتی که تجربه میکرد دختر

و پایان فوق العاده اش

شما اگر توی زمان سفر میکردید،گذشته رو تغییر میدادید

یا خاطرات شیرین و دردناکتون و رو ترجیح میدادید؟!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۰۷
تاسیان

منتظر اولین بارونِ پاییـزم ... :)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۳ ، ۲۰:۲۵
تاسیان

میدونی

من واقعا تنهام

ولی وااااقعا هم تنها نیستم

اگر اغلب اوقات حتی یک نفر هم نباشه که...

دیگه غم انگیز و ترسناک نیست

دست و پا نمیزنم

غمگین نمیشم

دیگ دارم تمرین میکنم

و یاد میگیرم

که خودم کافی ام

من کافی هستم برای خودم چون خدا باهامه

من خدا رو توی خودم دارم

و این کاملا کافیه...

 

اگر کسی بود..به قدر کافی عشق دارم که لبریزش کنم

اگرم نبود...من و زندگی چیزی کم نداریم

لک الحمد و الشکر...

.

یه زمانی بود که فکر میکردم میتونم عشق و امنیت رو از خانواده و دوست و همسر بگیرم

مشرک بودم!

همشون هستن

اما خدا همشون رو ازم گرفت

خانواده

مادر

پدر

خواهر

الان همشون هستن

ولی درواقع نیستن و من ندارمشون

از همیشه بیشتر دوسشون دارم

و از همیشه کمتر درگیرشون هستن

خدا اونارو ازم گرفت که نشونم بده

جز خودش چیزی ندارم

و خودش واااقعا کافیه برام

لک الحمد علی حسن بلائک....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۰۳ ، ۱۶:۵۲
تاسیان

یه روزایی یجوری کار میکنما

به قصد کُشت:))))

مثن الان باورم نمیشه زنده ام

و ایضا باورم نمیشه انقد حالم خوبه

انگار تو حرمم از عصر

شکر.

.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۱۳
تاسیان

امروز صبح برای اولین بار

احساس کردم موهای سفید بین موهام چقد قشنگن و چقد دوسشون دارم

و بزرگسالی هم میتونه قشنگ باشه 

وقتی بالاخره بالغ میشی و ارووووم میگیری و موهای سفیدت 

نشون از پایداری و صبرت توی زندگی دارن

البته موهای سفید فعلی من ارثیه:)))

ولی هیچوخ دوسشون نداشتم

ولی قشنگن دیگ بنظرم:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۰۳ ، ۰۹:۰۱
تاسیان

"اگر الان بدنم رو ریلکس کنم، فرومیریزم.

من همیشه همینطور زندگی کردم و این تنها روشی هست که میدونم چطور به زندگیم ادامه بدم!"

 

 جنگل نروژی، هاروکی موراکامی

.

.

غم انگیزه که آدم بعضی جمله هارو درک میکنه

نه؟!

.

کل روز عااااالی بودم

و شب مودم شدیدا‌ااا افت کرده

آیا من مودی هستم؟!

آیا من، در حال پنهان کردن چیزی از خودم هستم؟!

آیا دارم فرارمیکنم؟!!!

.

امروز که استاد صدام زد و شماره ملی م رو‌خواست و منم دادم

برای سفر مشهدی که هنوز قطعی نیست

 مدام سوالم بود که چرا من؟؟؟؟

فدای مهربونیت بشم...باز چه هدیه ای داری برام؟!

باز کدوم زخم وجودم رو میخوای التیام بدی؟!

دخترک کوچیکم با دستای مشت شده از شادی بالا پایین میپربد

و از ذوق لبخند دندون نمایی میزد...

فقط چون تو خیلی آروم صداش زده بودی...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۱۳
تاسیان

یه کلیپ هست از رونالدو و جورجینا

 

رونالدو: چرا تو انقد خوشگلی؟!

 

جورجینا: چون تو با چشمایی پر از عشق نگام میکنی☺️

.

.

من تالا از چشم هیچکی انقد خوشگل نبودم

حتی خودم

حتی خودم اش از همه غم انگیزتره:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۰۳ ، ۲۱:۲۳
تاسیان

کاش بجای ۴ ور

آدم ده دوازده ور داشت 

الان به کدوم ور بخوابم ک خسته نباشه خب:((

.

+ به وقت نیاز به نانازی شدن برای خوابیدن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۲۳:۵۶
تاسیان

پول میخوام

پول خیلی خیلی زیاد:(

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ شهریور ۰۳ ، ۲۱:۵۹
تاسیان

گاهی آگاهانه و عامدانه کارهای احمقانه میکنم

یجورایی تماااایل به انجامشون دارم

انگار مثن احمقانه رفتار کردن یا دیوونه بودن افتخاری چیزیه-ـ-

دلیلشو هنوز نفهمیدم

یه چیزایی به ذهنم میرسه

اما مطمئن نیستم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۰۳ ، ۱۷:۲۵
تاسیان

من یه خام سوخته ی پخته ام

میدونی

:))

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۳ ، ۱۹:۵۸
تاسیان

چقدر آدم قبلی که بودم، داره برام غرببه تر و غریبه تر میشه!

به زندگیم که فکر میکنم،راستش

انگار یه خوابی دیده باشم

یا فیلمی رو عصر جمعه ای تنهایی نگاه کرده باشم

با شخصیت اولِ عجیب غریب فیلم، همزاد پنداری کرده باشم

نمیدونم چطور بگم که برسونه منظورم رو

اما انگار باورم نمیشه این زندگی من بوده

و من بودم که اون لحظات رو زندگی کردم!

به کسی که الان هستم قانع نیستم

اما این بهترین ورژن من در طول سی سال زندگیم بوده انگار

بالاخره در سی سالگی به یکجور تعادل و یکپارچگی دارم میرسم

و این درحالیه که، وقتی بوده که توی سن خیلی کم

احساس زن پخته ی کاملی رو داشتم که سعی میکرد بزرگ و عاقل باشه

و بچگی کردن رو سرکوب میکرد

و وقت دیگه ای هم بوده که در عین بلوغ و سن کافی برای عاقلانه رفتار کردن،

احمقانه ترین تصمیم هارو گرفته و دیوونگی رو انتخاب کرده

من همیشه صفر و یک بودم

پس زندگی هم صفر و یک بود برام

یا عقل محض یا عشق محض

اما حالا انگار عقل و عشق در من دارن هم رو ملاقات میکنن

زندگی نه صفره نه یک

زندگی یه طیفه

زندگی سیاله

در جریانه

مقاومتی نداره

جاری و رهاست

منم این روزا رها تر از همیشه هستم

 .

همونطور که خودم در اعماق وجودم خواسته بودم

خدا همه چیز و همه کس رو ازم گرفت

حتی خودم

و این بی چیزی عجیب لذت بخش هست

یک بی خودی و رهایی و ارامش و درعین شور و شوق و هیجان تو دل خودش داره

حالا که چیزی ندارم انگار همه چیز دارم

و با خودم ،زنپگی و آدمها به صلح رسیدم

زندگی دیگه اون مفهوم پیچیده ی دردناکِ عجیبِ گنگِ رنج آور نیست

زندگی همینه که هست

و میخوام بگم ... اول به تویی که اول و آخر و ظاهر و باطن امری؛

شکر...لک الحمد....لک الحمد علی حسن بلائک....و حسن خلقک....

و حسن رفاقتک....

که تو همیشه خوب خدایی بودی با اینکه من بد بنده ای بودم

و دوم به خودم....که باز هم تویی فقط دمیده شده در قالب سفالیِ تاسیان

که همراه و همسفرم باشه توی این سفر؛

ممنون...که همه ی این مسیر مافوق تصور سخت رو ، همراهم بودی....

که هیچ وقت ترکم نکردی واقعا ، حتی وقتی پشت کرده بودی بهم

ترکم نکردی وقتی همه ترکم کردن...

ممنون که کمک کردی از دل این همه ماجرا...مثل سیمرغ زنده و سالم بیرون بزنیم

بهت مفتخرم.....همسفر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۷ شهریور ۰۳ ، ۰۰:۳۷
تاسیان

کربلا ...مثل یه آه تو سینه ام

مثل یه بغض تو گلوم

مثل یه اشک تو چشام

مثل یه غم قدیمی تو وجودمه

دلتنگتم کربلا

وقتی میگم کربلا

منظورم صرفا زمین کربلا و ضریح و قبه و گودی و تلّ نیست

کربلا انگار ...انگار هدف خلقته اصلا

انگار گره خورده به هستی آدم

اینه که وقتی پیاده و گشنه تشنه تو اون گرما،به سمتش میری

آروم ترین و راضی ترین و شاکرترین آدم روی زمینی

یه بیت منو برانگیخت تا بیام بنویسم

و میترسم طولانی بشه ، پس ....

 

« عاصیان طوس روند و صلحا مکه و مستان به نجف

من همان عاصی ناصالح مستان صفتم، کربلا جای من است!»جای

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ شهریور ۰۳ ، ۰۰:۰۱
تاسیان

چرا فکر میکردم شما خییییلی خوش قراره بگذره؟!!!

فقط از شرجی و پشیمونی دارم خفه میشم-ـ-

دلم تختمو میخواد

حتی سرکار رفتن:(((((

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ شهریور ۰۳ ، ۲۲:۰۵
تاسیان

روز پزشک رو به خودم تبریک میگم

که تنها طبیب دردهای بیشمار خودم بودم

 

قدم بزن همه ی شهر را به پای خودت
و گریه کن وسط کافه ها برای خودت! 

«تو خود علاج غم و درد بیشمار خودی
برو طبیب خودت باش و مبتلای خودت! »


شبیه نوح اگر هیچکس به دین تو نیست
تو با خدای خودت باش و ناخدای خودت!

دوباره دست به زانوی خود بگیر و بایست
بزن اگر که زدی، تکیه بر عصای خودت! 

بگرد و صورت خود را دوباره پیدا کن
تویی که گم شده ای بین عکس های خودت... 

 

حسین-زحمتکش

.

ممنون که همیشه بودی کنارم...دختر

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ شهریور ۰۳ ، ۲۰:۰۲
تاسیان