تاسیان

تاسیان؛
دلتنگی غریب
غمِ فزاینده
حالتی که در نبود کسی به انسان دست می دهد
.
درزبان کوردی همان شوق دیدار می باشد
وقتی برای مدت طولانی از کسی دور باشی
.
حالتی است که در اولین غروبِ
پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
.
«گویا به حالتی می گویند بعد از مرگ،
سکراتی که بعد از رها شدن جان،
انسان به آن دچار می شود.
شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی،
منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض ».

طبقه بندی موضوعی

این موضوع خیلی فان هست!

ما درگیر و دلبسته ی جایی و چیزهایی میشیم

که کلا فان هستن

جز تصویری

جز رشحه ای 

نیستن

کم کم از خشم هم دارم خالی میشم

خشم اینکه اون فلانی،

(به درک که روزهای جوونیم رو گرفت

به درک که سلامت جسم و روحم رو گرفت

به درک که بعد اون طوری عزت نفسم خورد شد که 

هیچ وقت خودم رو تو آینه زیبا ندیدم دیگه

به درک که جز هوسی برای رفع نیازهاش نبودم

به درک که از سر عزت نفس پایین سمتم اومد نه علاقه

به درک که بارها از رووم رد شد

و به دررررک که بخاطر هیچ کدوم

هیچ وقت

حتی سطحی و به دروغ

یه ببخشید ساده هم نگفت تا شاید کمی...)

بگذریم

داشتم میگفتم از خشم هم دارم خالی میشم

خشمِ اینکه اون

با آثاری که برجا گذاشته بود

تموم روزهایی که میتونستم خیلی بهتر و بیشتر

و با کیفیت تر و حاااضر تر باشم کنار خواهرم رو

با وجودش! ازم دزدید

چقدر خاطره ی خوش که میشد با خواهرم

تو شادترین روزهای زندگیش داشته باشم

اما من مریضِ رفتنِ کسی بودم که....

این اون چیزی بود که نمیتونستم ازش ببخشم

ولی حتی تموم اینها برام مضحک و پوچ و مسخره و حقیر شدن

چون دنیا هر لحظه حقیرتر میشه

آدمها

روابط

عشق!هه

خوشی هاش از بالا تا پایین

همه چیز

پوچ و توخالی هستن

و حماقته

جدی گرفتن دنیا

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ آبان ۰۴ ، ۲۳:۰۴
تاسیان

وصل تو گر در نفس آخر است

از همه عمر، آن نفسم آرزوست...:)

.

آه ه ه ه من قلة الزاد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ آبان ۰۴ ، ۱۰:۲۳
تاسیان

این حال رو دوست دارم

دنیا واسم بی ارزش شده

نه که قلبم از دنیا کاملا تهی شده باشه:)

ادعای بزرگیه

امیدوارم خدا محققش کنه

و جز محبت خودش و اهلش چیزی در قلبم باقی نگذاره

ولی دنیا دیگه جذابیتشو از دست داده برام

دیگه هیچ چیز خاصی دربارش وجود نداره

فانی بودنش واضحه

و دل رو میزنه

حتی ادمها و روابط هم فانی ان

فقط شکلی که به قلبت میدی باقی میمونه

شکلی که روحت میگیره

زخم هام رو دیگ دوست دارم

روح زخمیم تنها حجتم باشه برای روز قیامت

گرچه یا وجود بیشمار زخم هم من بدهکارش خواهم موند

نیومدم اینارو بنویسم

شاید فاطمیه نذاشت حرفی که میخاستم رو بنویسم:)

نمیدونم

شاید یک وقت دیگری دربارش نوشتم

درباره چیزی از اون ادم که نخواهم بخشید

حتی وقتی هرچیز دیگری رو دربارش بخشیدم

.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آبان ۰۴ ، ۱۸:۲۸
تاسیان

چِشم نه...بگو دوتا دالون خیس:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آبان ۰۴ ، ۲۱:۵۱
تاسیان

در غربت مرگ بیم تنهایی نیست

یارانِ عزیز آن طرف،بیشترند...

یاران عزیز...آن طرف بیشترند :)

.

و....مولا:)

و موووولا

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آبان ۰۴ ، ۱۲:۳۶
تاسیان

تابحال شاهد این بودید که کسی

همزمان که از زندگی‌خسته و از دنیا بیزاره

و ارزوی مرگ داره

طوری زندگی کنه که انگار عاشق دنیا و زندگی عه

و برنامه داره هزار سال روی زمین زندگی کنه

 

+پ.ن شاید هم جریانِ زندگیِ اجباری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۰۴ ، ۰۲:۴۹
تاسیان

گاهی از ذهنم میگذره که

نه تنها لایق جنون نبود

که لایق خشم و تنفر و غم و ... هم نبود

تجربه گذرایی بود در سیر من...

مثل تمام تجارب دیگ

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مهر ۰۴ ، ۰۲:۴۳
تاسیان

گاهی

کسی نیست که باهاش حرف بزنی

گاهی اما

دلت صحیت با کسی رو میخواد که نیست

یعنی نمیدونی با کی دلت صحبت میخواد

و حرف زدن با کی هست که دلت رو خالی و ککی سبکت میکنه

یه دردی از تو توی قلبم هست

که نمیدونم به کی باید بگم تا....

دلم نجف میخواد

فکر میکنم تسکین تمام دردهام اونجاست

آغوش امن پدریش....

دنیا تو نظرم مثل یه خواب پریشون میمونه که منتظرم ازش بیدار شم

و به وعده ی فمن یمت یرنی اش...

این دردها و زخم ها تسکین پیدا کنن

کسی که تو رو بهم هدیه داد و محبت مادری نسبت بهت تو دلم گذاشت

مگذ خودش نبود؟!

حتما میفهمه چقدر دردناکه نه؟!

تو اصلا اونجا یادم میفتی؟!

اصلا یادت میاد که خواهری هم داشتی که بقول خودت

خواهر و مادر و پدر و فامیل و دوست و همه کس ات بود؟!

تو قول داده بودی زود برگردی و وقتی برگشتی وقت بیشتری باهم بگذرونیم

تو قول داده بودی منو خاله کنی

و وقتی مادر شدم برنامه ها داشتی برای روزهای خاله بودنت

تو ...

خیلی نامردی....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ مهر ۰۴ ، ۲۲:۰۷
تاسیان

تاوان عشق را دل ما هرچه بود داد...

چشم انتظار باش در این ماجرا «تو» هم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مهر ۰۴ ، ۱۶:۱۸
تاسیان

در آن غروب سرد خزان

تو را صدا زدم که بمااااان

ولی تو ناشنیده گرفتی.......

 

+ ۱۰ مهر.... مهرِ نامهربان....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مهر ۰۴ ، ۰۸:۲۵
تاسیان