که عشق آسان نمود اول....
میدونی
این داستان چهار ساله رو
خیلی جورا میشه تحلیل کرد
همشونم درست میتونن باشن
از هر زاویه میشه یجور تفسیرش کرد
ولی چیزی که امروز شنیدم
همون چیزی بود که از اول بارها بهش فکر کردم
بعد فراموش شد حتی
ولی حالام که بالا اومده
نه همونطور که اون وقتا بهش فکر میکردم،درکش کردم
چون من ادم قبل نیستم
الفاظ همون الفاظن
ولی درک و فهم دیگه ای ازشون دارم
اثر دیگه ای روی من میذارن
منشا این نگاهم، احساساسات و افکار دیگه ای هستن
این نگاه، از نو،از ادم جدیدی متولد شده ...
که کسی که به خودش ظلم میکنه
_در بخش معنوی و اسمونی خودش_
و رابطش با معشوق های اسمونی خودش
با اله خودش
اولیا و موالی خودش
خانواده اسمونی خودش مخدوش میشه،
قطع یا کمرنگ میشه،
فاصله میگیره،
خدا دچاااار عشق های زمینی ش میکنه
و این کفاره فراموشی خداست!
که له بشه،تحقیر شه،خوار و ذلیل شه
عشق بده و ناکام بمونه
.
به نقل از حضرت صادق ع...
.
نه که چون خدا غیوره و طاقت غیر نداره
اگر خدا بود و عشق هم ریشه هاش تو این عشق بود
خداهم آب میده پای درخت عشقت
اگر اصل خدا بود...خودش محبت رو هم تو زندگیت زیاد میکنه
ولی طبیعیِ حذف خدا همینه
اون روز که خدام کوچیک و حقیر شد
بدجنس شد
ناصر نبود
رحمان رحیم نبود
غفور و ستار نبود
کریم نبود
اون وقتا بود که گم شدم
و همون وقتا بود که ....
.
.
گفتی توبه چیزی جز اقرار نیست
به بیش از اینام اقرار میکنم
و شکر که اذن اقرار دادی بعد این سالها
سوووختم
از سختیا
از حس خسران
از عمر و جونی و سرمایه برباد داده
سوختم و عقوبت شدم همینجا
بیش از اینم اگر حقمه
تو راضی نشو بهش که به ضعف بنده ات واقفی
رضا شو ازم....که راضی ام به حکم ات....
.
لک الحمد
.
الحمدلله...کما هو اهله
.
به دعای کم...
برای اون شخص هم
راضی نمیشم
بیش از خودم برای اون خیر میخوام
چونکه اون.........