فیلی که یاد هندوستان میکند
آنقدر ساده ام که گمان می کنم تو هم
مانند من به آنچه نشد فکر می کنی!
حتی خیال می کنم این من، خود تویی
اینجا نشسته ای و به خود فکر می کنی
+
امروز ۱۱ مهر۱۴۰۲ هست که این تتمه رو اضافه میکنم
شاید ذهن و بدن، چیزهایی رو یادش میمونه و بعدا در همون تاریخ
به شکل وحشتناکی مثل امروز
به وجودت یاداوری میکنه
اومدم و تاریخ ۱۱ مهر سالهای قبل رو ببینم
که به این پست میخورم
پر از خشم و درد و غم و انتظار و سرخوردگی و ....
کاش به اون روز برمیگشتم
و تو رو آرزو نمیکردم....
قلبم میگیره وقتی به محبتی که داشتم و کارهایی که کردم فکر میکنم
و جوابی که گرفتم
و تهش شدم ادم اشتباهی که به اشتباه کلی محبت!!! رو براش هدر داده
آه از حماقت....
نیست از کس شکوه ام...از خود زیان آید مرا:)
من همه تلاشمو میکنم تورو از قلبم بیرون کنم
گرچه اگر یک هزارم اونچه که تو برای ناامید کردنم تلاش کردی
من تلاش کرده بودم
حالا حتما، دست از انتظار و محبت احمقانم برداشته بودم
امروز عیده....ولی من در بدترین حال خودم...
بعد از ماهها تلاش برای بهتر شدن
بی اونکه بتونم تورو مقصر حالم بدونم
از خودم و تو خسته و ....
چی دارم میگم؟!!!!!!
چی دارم میگم......