دیالوگ ،من،زار...
شنبه, ۲۰ آبان ۱۴۰۲، ۰۸:۱۴ ب.ظ
«+هیچ وقت از من متنفر شدی؟
-روزی که برای همیشه ترکم کردی
اونقدر ازت رنجیده و متنفر بودم که یه مدتی بهت خیره موندم
هرچند...
هرچقدر بیشتر نگاه میکردم هیچ تنفری نسبت بهت نداشتم
عوضش،از خودم متنفر بودم
ای بی رحم!
اصلا میتونی تصور کنی،چه احساسی داشتم؟!
+ حتی توان و طاقت تصور کردنش رو هم نداشتم
من فقط...
می دونستم که قلبم،داره هزار پاره میشه
و فقط میتونستم امیدوار باشم که تو...
احساسی مشابه احساس من نداشته باشی»
.
من که روزی هزار بار قلبم هزار پاره میشه
و هربار امیدوارم که اون....حالش بهتر باشه...
۰۲/۰۸/۲۰