خواندن
يكشنبه, ۳۰ ارديبهشت ۱۴۰۳، ۰۹:۲۰ ب.ظ
«خدایا لطفا این مرد رو حفظ کن
قلبش رو التیام بده
و مراقبش باش تا غرورش نشکنه
ذهنش رو باز کن
و داستان زندگیش رو مورد عنایت قرار بده
ازش مراقبت کن
به خصوص از دست خودش!
بهش کمک کن تا به هرچی میخواد برسه،
بدون اینکه از کسی کمک بخواد
کمکش کن وقتی دلش گرفت قوی بمونه
آرومش کن تا با عصبانیتش خودش رو نابود نکنه
کمکش کن تا حس کنه شنیده میشه
حتی وقتی نمیدونه چطور حرف دلش رو به زبون بیاره
این تنها دعای منه»
.
مهمترین چیزی که درباره خودمون فهمیدم
این بود که ما با خودمون صادق نیستیم!
ما یک دله،یک رو،یک رنگ و رها نبودیم
ما به «خودمون» دروغ گفتیم
و این، از مهمترین چیزهایی بود که کمک کرد
بتونم بپذیرم و نشکنم مثل قبل...
از این واقعیت که ما خودمون رو دوست داشتیم
نه دیگری رو
که ما ...در علاقه مون صادق نبودیم
چه میشه کرد....؟!
دروغ همیشه بهای سنگینی داشته!
مثل خودخواه بودن
.
۰۳/۰۲/۳۰