تاسیان

تاسیان؛
دلتنگی غریب
غمِ فزاینده
حالتی که در نبود کسی به انسان دست می دهد
.
درزبان کوردی همان شوق دیدار می باشد
وقتی برای مدت طولانی از کسی دور باشی
.
حالتی است که در اولین غروبِ
پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
.
«گویا به حالتی می گویند بعد از مرگ،
سکراتی که بعد از رها شدن جان،
انسان به آن دچار می شود.
شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی،
منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض ».

طبقه بندی موضوعی

حکایت های نمازهای منِ بعدِ او....

چهارشنبه, ۱۰ بهمن ۱۴۰۳، ۰۷:۴۳ ب.ظ

میدونی خیلی اوقات وسط نماز این بیت بالا میاد...

در نمازم خم ابروی تو با یاد آمد...حالتی رفت که محراب به فریاد آمد!

بعد از این بدتر یجا دیگه میگه:

بالابلندِ عِشْوِه‌گرِ نقش‌بازِ من

کوتاه کرد قصّهٔ زُهْدِ درازِ من

 

دیدی دلا که آخرِ پیری و زُهْد و عِلْم

با من چه کرد دیدهٔ معشوقه‌بازِ من؟

 

«می‌ترسم از خرابیِ ایمان که می‌برد

مِحْرابِ ابرویِ تو، حُضورِ نمازِ من»

 

گفتم به دَلْقِ زَرْق بپوشم نشانِ عشق

غَمّاز بود اَشْک و عَیان کرد رازِ من!

 

مست است یار و یادِ حریفان نمی‌کند

ذکرش به خیر‌، ساقیِ مِسْکین‌نوازِ من

 

یا رب کی آن صبا بِوَزَد کز نسیمِ آن

گَرْدَد شمامهٔ کَرَمَش، کارسازِ من؟

 

«نقشی بر آب می‌زنم از گریه، حالیا

تا کی شود قرینِ حقیقت، مجازِ من»

 

«بر خود، چو شمع، خنده‌زنان، گریه می‌کنم

تا با تو سنگ‌دل چه کُنَد سوز و سازِ من؟»

 

زاهد؛ چو از نمازِ تو کاری نمی‌رود

هم مستیِ شبانه و راز و نیازِ من

 

«حافظ»، زِ گریه سوخت بگو حالش ای صبا

با شاهِ دوست‌پرورِ دشمن‌گُدازِ من.....

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳/۱۱/۱۰
تاسیان

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی