«تو مال من نیستی»
جمعه, ۷ دی ۱۴۰۳، ۰۴:۱۰ ب.ظ
میدونم چرا نخواست پیام بدم
خودمم بهش فکر کرده بودم...
و میدونم چه باری رو از چه چیزهایی به دوش میکشه
تموم دیشبم توی خواب های پریشونم همین کابوس رو میدیدم!
توی خواب سخت بود اما توی بیداری به اون سختی نبود
احساس کردم به هر دلیل و با هر نتیجه ای
لااقل برای الان و این زمان
حق خواسته تنها باشیم و جدا از هم
میدونی
تموم این چندباررر
هیچ وقت حس نکردم وااااقعا و برای همیشه تموم شده
حتی حالا
نه که امیدوار باشم و این حس از اون امید بیادها
نه اصلا
فقط تموم مدت حس میکردم رب داره مارو تربیت میکنه
توی تمام این رفت و برگشت ها
و اینبار هم جزئی از همون طرحه
و اون ...هنوز از زندگی من خارج نشده
.
ادامه دادن با کمترین نور....نمیدونی چقدر سخته که:)
کاش نور هم بشیم یه روز:)
این یه ارزوعه!
۰۳/۱۰/۰۷