تاسیان

تاسیان؛
دلتنگی غریب
غمِ فزاینده
حالتی که در نبود کسی به انسان دست می دهد
.
درزبان کوردی همان شوق دیدار می باشد
وقتی برای مدت طولانی از کسی دور باشی
.
حالتی است که در اولین غروبِ
پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
.
«گویا به حالتی می گویند بعد از مرگ،
سکراتی که بعد از رها شدن جان،
انسان به آن دچار می شود.
شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی،
منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض ».

طبقه بندی موضوعی

۴ مطلب در اسفند ۱۴۰۱ ثبت شده است

تاسیان...

یک غمِ فزاینده( ی بی پایان)

.

کاش لااقل ساده دل و خوشبین نبودم...انقد احمقانه

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ اسفند ۰۱ ، ۲۳:۴۱
تاسیان

عزیزم

من دیگه عاشقت نیستم

همونطور که خودت خواستی

فقط دوستت دارم

همونقدر و همون شکلی که تو منو.

:)

.

«میشه عاشقم نباشی؟!؟!؟»

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ اسفند ۰۱ ، ۲۱:۱۰
تاسیان

کاش الان شنبه بود وسط صحن انقلاب

و از خوشی دیدنت میمردم

:)

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۶ اسفند ۰۱ ، ۱۵:۴۴
تاسیان

از دختر کوچولوی درونم فاصله گرفتم...زیاد

به دختر کوچولوی درونم که نوازش ندیده؛

سلام دختر قشنگم

دوستت دارم...زیاد

دلم برات تنگ شده...زیاد

.

یادم افتاد سالهاااا پیش توی مترو برای «زینب» دخترم!

یه شال گردن گرفتم

هنوز دارمش

در ابعاد گردن ظریف دخترکی نوزاد...

همینقدر کیوت

با مریم بودیم و شاید داشتیم میرفتیم سیدالکریم

با دیدن لباسهای دخترونه به زور جلوی خودم رو میگرفتم که نخرمشون

اما اون روز نتونستم و عاقبت شال گردن مذکور رو گرفتم

و برای سالها خالی موند از گردن دخترکم

حالا اما زینب کنسله...

شاید پدر زینب کس دیگری بوده

شاید من لیاقت داشتن زینب رو ندارم دیگه

اگر اینه امیدوارم انقدر لایق بشم...

نه...

قول میدم انقدر مادر لایقی بشم که خدا بهم دختری بده

و اونقدر عشق به اون دختر بدم که وقتی بزرگ شد

دوست داشتنی باشه...

.

.

اما قول هم میدم بهش

اگر اینجا دنیای قشنگی در انتظارش نبود

اجازه اومدنش رو هم نمیدم

بهرحال من تمام تلاشم رو میکنم تا مادر شایسته ای باشم.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ اسفند ۰۱ ، ۲۳:۲۳
تاسیان