تاسیان

تاسیان؛
دلتنگی غریب
غمِ فزاینده
حالتی که در نبود کسی به انسان دست می دهد
.
درزبان کوردی همان شوق دیدار می باشد
وقتی برای مدت طولانی از کسی دور باشی
.
حالتی است که در اولین غروبِ
پس از رفتنِ یک عزیز که مدتی مهمان خانه ما بوده، دست میدهد
هم چنین، اولین غروبی را که کسی از دنیا رفته و جای او خالی است
من خود تاسیانم
منی که از من رفته هرگز برنمی گرده و هرروز انگار روز اول رفتنشه
.
«گویا به حالتی می گویند بعد از مرگ،
سکراتی که بعد از رها شدن جان،
انسان به آن دچار می شود.
شاید مترادف تولد باشد در جهان فانی،
منتها با درکی همه جانبه و غیرقابل اغماض ».

طبقه بندی موضوعی

۴۹ مطلب در آذر ۱۴۰۰ ثبت شده است

منو ببخش اگه عاشقتم.

.

.

یا رسول الله...یا کهف حصین...یا رسول الله

.

بنظرت زیادی سخت نیس این یکی امتحان؟!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ آذر ۰۰ ، ۰۰:۳۶
تاسیان

« و کسی که تو را دیده باشد

 پاییزهای سختـی خواهد داشت!» 

.

هق...

.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۰۰ ، ۲۲:۱۹
تاسیان

میگه تو پزشکی دردی داریم به اسم درد فانتوم

که بهش درد خیالی ام میگن

اما خیالی نیست ... واقعا درد میکنه

بیمار واقعا درد میکشه،ولی از جایی که دیگه ...نیست

دستی درد میکنه...که قطع شده

مث آدمی که یادش هست... اما خودش...نیست

.

من تمام لحظه های بودنم ... درد میکند

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۰۰ ، ۱۰:۳۷
تاسیان

کاش جون داشتم

دعای هفت صحیفه رو میخوندم

بعد تو غمامو میبردی ...علی بن الحسین!

.

دعام کن هنوز ها .‌...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۰۰ ، ۰۱:۰۵
تاسیان

من کوتاه ترین و بلندترین جمله ی جهان را برای امشب می نویسم؛

 

غم دارم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ آذر ۰۰ ، ۰۱:۰۲
تاسیان

دلشوره دارم

تو دلم رختشور خونه اس

شبها بعد از یک جنگ طولانی با خودم،

خسته و متلاشی به خواب میرم

به امید پیروزیِ فردا صبح

.

امشب هم جنگه هم دلشوره و اضطراب

.

.

سرزنش کردن خودت،انرژی زیادی میگیره

یه صدایی میگه تمومش کن ، و مگر نه یکبار تمومش کردی!؟

صداشو تحقیرآمیز پایین میاره که ....بگذریم...

.

.

چتربازها وقتی اولین بار اون بالا میخان بپرن و 

اولین سقوط آزادشون رو تجربه کنن ترس زیادی دارن

نمیدونم شاید کسایی حتی منصرف هم بشن

اما همه چیزی که اونارو تا اون بالا برده و همه چیزی که 

باعث میشه روی ترس بینهایت شون پا بذارن و بالاخره بپرن

میزان خواستن شونه

اینکه اونها وااااقعا میخوان بپرن

دست از سرزنش خودت بردار و بپذیر که تو 

اولویتش نبودی

بهونه ها،همیشه‌ در اولویت بودن نسبت به تو

اون آدم خوبیه

فقط بهتر میشد اگر باز بهونه نمیورد و میگفت یه دلتنگی ساده بوده

و تو! تو هم دست از حماقت بردار و...

دلتنگی نکن

فکر برگشتن نکن

فکر اینکه چرا یکبار هم ازت نخواست برگردی اگر صادق بود

فکر اینکه ....

فکرای دم‌خواب، خرن!

.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ آذر ۰۰ ، ۰۱:۴۶
تاسیان

اگر برای ابد

هوای دیدن تو

نیفتد از سر من چه کنم؟!

.

#از سری شبهای بدون صبح_

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۰۰ ، ۰۲:۲۹
تاسیان

نوشته بود

گاهی وقتا یکی وارد زندگیت میشه

که حاضری به خاطر یک بار بغل کردنش

کیلومترها راه رو طی کنی

.

یهو بغضم میگیره

نه، گریه ام میگیره

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۰۰ ، ۰۲:۲۴
تاسیان

شبا خیلی سخته

سخت تره ...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۰۰ ، ۰۱:۳۲
تاسیان

آیا این شب است
که باعث می‌شود من به تو فکر کنم؟
یا من هستم
که برای فکر کردن به تو
انتظار شب را می‌کشم؟

.

.

شباهتش با شب این بود که

تنهات میکنه،و آروم،و دلتنگ، و ...

شباهت های بسیار دیگر.....

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۰۰ ، ۰۰:۴۸
تاسیان

کنارت «شب» چقدر خوبه...

.

میپرسه حالا ینی میخای تنهایی عزیزت رو با من تقسیم کنی؟!

یادم نمیاد چه جوابی دادم چرا؟!

.

میگم اگه حتی یکبار میگفت بمون...

هیچی.

.

دل منم مث‌ دل تو از رد دادگی خوشش میاد ینی؟!

.

من چطور برگردم پیش عمه جانت که باااز کمکم کن

کمک کن شبا نجنگم با خودم که .....

.

هنوزم وقتی رد میدم دوست داشتنی ترم؟!

این رد دادنه که دوست داشتنی م میکنه یا درد؟!!!

.

چه امتحان سختی

حالا ینی یه کلاس رفتم بالاتر که یهو امتحان انقد سخت ترشد

یا باید بگم ...نیست از کس شکوه ام،از خود زیان آید مرا

یاچی؟!!!

.

دلم خیلی چیزا میخواد

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۰۰ ، ۰۰:۲۵
تاسیان

 

 

.

.

.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۳ آذر ۰۰ ، ۰۰:۰۰
تاسیان

میدونی از دست دادن عزیزی سخته

خیلی سخته

اما نمیدونم بعد از دوبار از دست دادن یک عزیز

چه کلمه ای رو میشه بجای کلمه «سخت» براش بکار برد

روح شکن...کشنده...طاقت فرسا...ورای تحمل...فرساینده...

زهر...مرگ تدریجی...

اینام نمیتونه وصفش کنه

.

راستی،

تو میدونی

چرا انقد دوستت دارم؟!!!!!!!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۰۰ ، ۲۳:۰۱
تاسیان

میگمش، کاش لااقل دیگه خوابشو نبینم

از دیشب که خوابشو دیدم به فنا رفتم

.

نگفته بودمت از بین خواب و بیداری

یکیش رو انتخاب کن 

و دست از سر دیگری بردار؟!

گوش نمیدی چرا...

.

میدونی

آدم حاضره خودش هر بلایی سرش بیاد

خار ب پای عزیزش نره

وقتی گفت با تعریف اون شب،بالای بام

ماه هاست که عاشقتم

با مرور اینکه، با اون تعریف چه روزایی رو گذرونده تو این چند ماه

دلم شرحه شد براش

عزیزم... ما درد مشترکی رو،_لذت بخش ترین درد مشترک دنیا_رو

باهم چشیدیم،تجربه کردیم... فقط در دو زمان مختلف

و شاید با دو تعریف کمی متفاوت

از اینکه این درد رو با تو شریک بودم...ممنونم

چون در بود یا نبود من... تو عزیزی همیشه.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۰۰ ، ۲۲:۳۴
تاسیان

هیهات از این خیال محالت که در سر است...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۰۰ ، ۲۰:۱۸
تاسیان

تو واژه های کدام زبانی؟ 

ترجمه کدام شعری؟ 

نقشه کدام سرزمینی؟ 

هویّتِ کدام جامعه ای؟

نام کدام کهکشانی؟ 

ستاره کدام سیاره ای؟ 

روشنایِ کدام نوری؟ 

یا جاذبه کدام خاکی؟ 

کیستی که اینگونه ای؟ 

که دوست داشتنت رهایی ندارد...

 سید طه صداقت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۰۰ ، ۲۰:۱۶
تاسیان

سعدی چو جورش میبری نزدیک او دیگر مرو!

ای بی بصر! من می روم؟!!!

او می کشد قلاب را!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۰۰ ، ۱۹:۱۳
تاسیان

کاش یبار میشد ، به اشد مجازات محکومم کنه

شایدم کرد...چمیدونم

حالا اشد مجازات عشقت بود؟ حکم ات هم بردن دلم تا ناکجا؟

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۰۰ ، ۱۸:۵۱
تاسیان

 

یبارم گفته بود درگیر شده

و این نه عشقه نه از جنس علاقه خاصی هست، 

فقط یه درگیریه که زمان میبره تا حل بشه و فراموشش کنه.

و خواسته بود صبر کنم...تا...تا.....

.

چیشد؟!

عشق بود...یا ما آدمای کم صبری بودیم؟! که انقدر ادامه داره..

.

.

.

اون گفت؛

 

 

گر به تو افتدم نظر چهره به چهره رو به رو

شرح دهم غم تو را نکته به نکته مو به مو

جواب دادم؛

گفته بودم چو بیای غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم از دل... برود چون تو بیایی!

 

نمیدونم فهمید منظورمو یا نه...

.

.

حالا ینی ما

داریم لذت بخش ترین دردِ مشترک دنیا رو می چشیم؟!هوم؟!

.

.

یبارم گفت ما هروخ خواستیم این رابطه رو تکذیب کنیم

پیچیده تر شده

یاد این حرفش باعث میشه بخوام بخندم،از سر ناراحتی البته!

انگار من برای تکذیب ما! خودمو تو این شرایط قرار دادم

و حالا همه چی پیچیده تر شده فقط

چقد غمگینم ح جان!

.

حالا چی میگی؟!

کاش هیچوقت به اینجا نمیرسیدیم!؟

یا شکر که به اینجا رسیدیم؟!!!

.

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ آذر ۰۰ ، ۱۸:۴۲
تاسیان