سال بی بهار محسن داشت پخش میشد
یجور که دلسوزی(دل سوختن) هم چاشنی لحنش بود
با خنده میگه،متنش فقط یه «کچلِ موفرفری» کم داره قشنگ!!!
و میخندیم
دوتا دیوونه...اون هست زیاد تنها نیستم:))
.
درونِ ما تفاوت هاست
تو مبتلا به درمانی...
و من دچارِ بیماری!
_حسین صفا_
آخرین قطرات شارژ گوشیمه
گوشیم خراب شده و معلوم نیست درست شه،نشه،کی گوشی دار بشم
حرفهایی داشتم اینجا بنویسم...که ممکن نیست
زندگی همینه...فرصتا کوتاهن...
زندگی عجوله و من ...حوصله کار!
دوست داشتم با سید و مولامون حرف بزنم...که میزنم بی اونکه بشه ثبت کرد
میخواستم از حال خودم بنویسم...
با تو ...به تو..از تو...بگم...که...
.
امیدوارم سال خوبی در انتظارتون باشه
امیدوارم نور دل و زندگیتون بیشتر از قبل باشه
نمیگم دلتون بی غم...که غم جایگاهش دله
ولی امیدوارم دلتون انقدر وسیع بشه...که گم بشه گوشه کنار قلبتون اون غما
.
چقدر زدن آخرین حرفا کار بیخودیه...
آخرین حرفا...آخرین آغوش...آخرین بوسه
آخرین بوسیدن چشم ها... آخرین خداحافظی...
آخرین ثبت های ۹۹...
می خوام ثبت کنم؛
ممنونم...خدایا
برای خانواده ای که تو بهم دادی
برای محبت هایی که تو تو دلم قرار دادی
برای تمام غم ها و شادی هایی که برام تدارک دیدی
برای تموم چیزهایی که دادی...تموم چیزهایی که گرفتی...
برای شدن ها و نشدن ها...
برای اشک ها و لبخندها...
و برای....
.
گفت سال ۹۹توو یه کلمه
بی فکر گفتم؛ انتـظار!
۹۹تو یه کلمه خلاصه میشه و اون انتظاره
درباره این انتظار مفصل تر باید بنویسم...بعدتر که گوشیم توانشو داشت.
.
سال نو مبارکت:)
من بی تو امشب دلم شادمان نیست اینجا
بی من تو هر جا که هستی دلت شاد امشب
#حسین_منزوی
.
بقول فاضل
دیگر بهار در سبد روزگار نیست
دیگر «قرار» نیست نه! دیگر قرار نیست
شادم که زود می گذرد شادی ام، ولی
غم می خورم که هیچ غمی ماندگار نیست
.
.
بگذار در غبار فراموشمان کنند !
این سینه را تحمل سنگ مزار نیست......
گفت
دردی ست غیر مردن کان را دوا نباشد
.
گفتم
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ می خواهد
که من می میرم از این درد و درمانی...نمی بینم!
سه روزه رفتی و سی روزه حالا !!!
زمستون رفته ای نوروزه حالا.......
خودت گفتی سر هفته می یایم شماره کن ببین چند روزه حالا
شب تاریک و مهتابم نیومد
نشستم تا سحر خوابم نیومد
نشستم تا دم صبح قیومت... قیومت اومد و یارم نیومد!!!
.
*...یا سی هزار روز...
.
آقای محسن ببینید کاراتونو!!!
می خواهد گریه ام بگیرد،
اما غمگین تر از آنم.
.
.
+
«با چون منی به غیر محبّت، روا نبود!»
++
از این خوابا که بده و باید ازش بپری و گریه کنی
من اما تا تهش میشینم میبینمش
آخرشم آروم چشمامو باز میکنم
آبِ دهن خشک شده ام رو قورت میدم
چندبار پلک میزنم
و خیلی آروم، میرم که وضو بگیرم.
+++
گفتم بیداریمو گرفتی
دست از سر خوابهام بردار.
++++
هی پلاس میزنی که چه؟!
از حس بدت کم کنی؟!
الان چیزای دیگه ای از حس بدت کم میکنن
که ممکن نیستن
پس بیا بخوابیم
شاید اینبار خواب خوبی دیدیم
یا دست کم، شاید هیچ خوابی ندیدیم
بیا بخوابیم.
چقد طول میکشه تا بعضی خاطرات،
راهِ نفست رو، نَبُرَّن!؟؟؟؟
هوم؟!
[دل زده ] :
بی میل پس از متمایل بودن
دل زده شدن از چیزی:
بی میل گشتن بدان
سر خوردن از آن
که به هرکس نزدیکتری،
یا می کشد تو را، یا دیـوانه ات می کند.
این چینی بند زده دوباره شکست...
بفرما مال خودت.
.
💔
« خاطرات تو و دنیای مرا سوزاندند
تا فراموش شود یاد تو، هرچند...نشد
من دهان باز نکردم که نرنجی از من!
مثل زخمی که لبش باز به لبخند نشد »
بدجنس ترین آدمی که تو زندگیتون دیدین کی بوده؟
چجوری بوده؟
:)
واژه ها، اشک های نریخته
تکه های قلب که ذوب میشن
اما اشک عاجزه
تکه های مذاب قلب عاجزن
عاجزن از گفتن ... از بیان.
بخوان آوازِ تلخ ات را، ولکن [ دِل] به غـم مسپار!
بروز رسانی میشه .. اگه به قدر کافی تباه نبودن بگین دوزشو زیاد کنم :))
۱. آخرین آواز:
دریافت
۲. جنون!!! :
دریافت
۳. سالِ بی بهار:
دریافت
۴. هم گناه :
دریافت
۵. برباد رفته:
دریافت
۶. قرارِ من :
دریافت
۷. باورم کن :
دریافت
۸. ســزای عشق! :
دریافت
۹. کافه های شلوغ(...) :
دریافت