الرفیق ثم الطریق !
+ صبح بریم مشهد ؟!
یهویی ؟!!!!
+ آره دیگه . هروقت حس سفر اومد باید رفت ...
توام کلا تو حس سفر بسر میبری
+ مهم همسفره که ندارم . وگرنه الان اینجا نبودم ! :(
کجا بودی ؟
+ شاید سامرا ... شایدم نجف ........
+ پس صب بریم مشهد ؟ ببین برنامه ریزی ام کردم : صب ساعت .........
.
مسافرم به دیاری .... به عزم دیدن یاری ... :)
.
این ناباوری قبل هر سفر و این لرزش دل و دست ... شیرین ترین قسمت ِ سفریه که مقصدش دیدن دلداره :)
.
.
////
.
"احسن الحال" بی تو به چه کارم آید ؟!
.
.
.
ملائک : خدایا آخه این .... چیه آفریدی ؟!
_ انی اعلم ما لا تعلمون
ملائک : خدایا آخه ...
و نور تو تجلی کرد ...
چشم هات جلوه گری کرد و ....
ملائک به سجده افتادند !
فرزند آدم اما شاید فقط به روی زانو افتاد ... شاید به سجده نرفت...
که مبهوت چشم هات شده بود !
که دل از تماشای تو نمی تونست بکنه ...
که غرق چشم هات شده بود ... غرق چشم هات
نور تو جلوه کرد
رسول دست هات رو در غدیر بالا برد
مولا شدی
ابراهیم دل به ولایتت داد ... آتش بر ابراهیم گلستان شد
مولا شدی
نوح گردن به ولایتت نهاد ... کار تمام شد و کشتی قرار گرفت
مولا شدی
موسی به نور ولایتت به طور رهنمون شد ...
مولا شدی
عیسی به شاگردی ات دم مسیحا یافت
مولا شدی
یونس اقرار کرد و نجات یافت از ظلمات ثلاثه ...
مولا شدی و به هواداری چشم هات بود که شیعه
سبقت گرفت به فرزندان آدم و ... عهد الست رو بلی گفت ...
و خدا شاید دل رو می دید که ظرف محبت و عشق توئه ...
شاید گردن رو می دید که زیر بار ولایتت خم ِ
شاید چشم رو می دید که به شنیدن اسم ات باریدن می گیره
شاید ......
بلی بنویس و بخوان بلا ...که "بلای زلف سیاهت بسر نمی آید ..."
.
فلعن الله جاحد ولایتک ...خدا لعنت کند منکر ولایتت را ...
.
آبان تا اسفند 4 ماه نیست ...4ملیون ماهه ، ماه ِ من !
در مورد 1سال و نیم اما ... نظری ندارم !!!